یافاطمهالزهراءسلاماللهعلیها

#یا_فاطِمَهَ_الزَّهْراَّءُِ_سلام_الله_علیها
لَگدی خورد به دَر،، در که نه،، دیوار شِکَست..
خانه لَرزید و تَمامِ تَنِ تَب دار شِکَست...

سَمت دیوار و دَر آنقَدر هُجوم آوردند...
عاقِبَت پَهلوی آن مادَر بیمار شِکَست...

توی آتَش نِگران بود و به خود می پیچید...
استخوانهای ضَعیف تَنَش اِنگار شکست...

کاش درهای مَدینه وَسَطش میخ نَداشت...
سینه ی زخمی او با نوک مسمار شِکَست...

فِضّه دل خون شد و با بُغض صِدا زد: ثانی...
پای خود را به تَنِ فاطِمه نگذار،، شِکَست...

چه کُنَد با غَم نامردیِ این شَهر،،عَلی...
سینه اش پرشده از غُصّه تَلَمبار،، شِکَست...😔
دیدگاه ها (۱۶)

#یا_فاطِمَهَ_الزَّهْراَّءُِ_سلام_الله_علیها

#یا_فاطِمَهَ_الزَّهْراَّءُِ_سلام_الله_علیها

بانو کمی از التهاب دامنت را..یک شاخه از آلاله ی پیراهنت را.....

شبی آزرده از خانهنهادم پا به میخانهپریشان حالو دیوانهسپردم د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط