ا.ت لباس رو بیرون آورد خیلی قشنگ بود درسته یونا میدونست چ
ا.ت لباس رو بیرون آورد خیلی قشنگ بود درسته یونا میدونست چی به ا. ت میاد یک دامن با اما اما) اما این سلیقه تهیونگ بود
ا.ت رفت دوش گرفت و آماده شد
بعد از چند دقیقه (بچه ها ا.ت خیلی پولداره
هم بخاطر کتابخونه هم ارث
پدر بزرگ) سوار لامبورگینی شد و حرکت کرد رسید
به خونه پدرش متوجه شد
تهیونگ آمده
وارد عمارت شد اجوما وسایلش رو گذاشت و ا.ت به همه سلام کرد
با وارد شودن ا.ت همه چشم ها روش
بود به همگی سلام کرد حتی پدرش پدرش زد
زیر خنده و روبه به پدر تهیونگ گفت اینم دختر بنده
دیگه چی میخواهید؟
پدرته:ا.ت دخترم بیا بشین عزیزم رفیق قدیمی نمیخواهی راجب اون باند بهم بگی ولی جلوی
بچه ها خوب نیست بریم بیرون حرف بزنیم
پدرت و پدرته رفتن و تو موندی
و تهیونگ رفتین و دنبال گشتین
تا بالاخره تهیونگ پیداش کرد
داخل یک
صندوق
ا.ت اون صندوق را دیده بود چند بار ر!!!
ا.ت رفت دوش گرفت و آماده شد
بعد از چند دقیقه (بچه ها ا.ت خیلی پولداره
هم بخاطر کتابخونه هم ارث
پدر بزرگ) سوار لامبورگینی شد و حرکت کرد رسید
به خونه پدرش متوجه شد
تهیونگ آمده
وارد عمارت شد اجوما وسایلش رو گذاشت و ا.ت به همه سلام کرد
با وارد شودن ا.ت همه چشم ها روش
بود به همگی سلام کرد حتی پدرش پدرش زد
زیر خنده و روبه به پدر تهیونگ گفت اینم دختر بنده
دیگه چی میخواهید؟
پدرته:ا.ت دخترم بیا بشین عزیزم رفیق قدیمی نمیخواهی راجب اون باند بهم بگی ولی جلوی
بچه ها خوب نیست بریم بیرون حرف بزنیم
پدرت و پدرته رفتن و تو موندی
و تهیونگ رفتین و دنبال گشتین
تا بالاخره تهیونگ پیداش کرد
داخل یک
صندوق
ا.ت اون صندوق را دیده بود چند بار ر!!!
۱۴.۹k
۲۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.