من صبورم اما
من صبورم اما،
به خدا دستِ خودم نیست
اگر میرنجم...
یا اگر شادی زیبای تو را
به غمِ غربتِ چشمانِ خودم میبندم...
من صبورم اما،
چه قدَر با همهی عاشقیام محزونم !
و به یاد همهی خاطرههای گلِ سرخ،
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم !
من صبورم اما،
بیدلیل از قفس كهنهی شب میترسم...
بیدلیل از همهی تیرگی رنگِ غروب...
و چراغی كه تو را از شبِ متروکِ دلم دور كند...
من صبورم اما،
آه، این بغض گران
صبر چه میداند چیست...؟!
#حمید_مصدق📚🌱
به خدا دستِ خودم نیست
اگر میرنجم...
یا اگر شادی زیبای تو را
به غمِ غربتِ چشمانِ خودم میبندم...
من صبورم اما،
چه قدَر با همهی عاشقیام محزونم !
و به یاد همهی خاطرههای گلِ سرخ،
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم !
من صبورم اما،
بیدلیل از قفس كهنهی شب میترسم...
بیدلیل از همهی تیرگی رنگِ غروب...
و چراغی كه تو را از شبِ متروکِ دلم دور كند...
من صبورم اما،
آه، این بغض گران
صبر چه میداند چیست...؟!
#حمید_مصدق📚🌱
- ۴.۶k
- ۱۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط