پارت ۳۱
پارت ۳۱
من و کوک امروز تازه ازدواج کردیم و مامان کوک خیلی من رو دوست داره
سه ساعت بعد
ات: ای پام ترکید
کوک: کمک میخوای
ات: ارع
کوک با این استایل بلندم کرد بردم داخل اتاق زیپ لباسم رو باز کرد و شروع به بوسیدن من کرد ( اسمات در ذهن خودتون)
صبح با بالا آوردن شروع شد فهمیدم حاملم
به کوک گفتم انقدر خوشحال شد که یه مشت از خوشحالی به کیسه بوکس زد و کیسه بوکس پاره شد
الان یه پسر دارم به اسم کای یه دختر دارم به اسم کاری
این هنوز پایان نیست منتظر پارت بعدی باشید 😂🙂
من و کوک امروز تازه ازدواج کردیم و مامان کوک خیلی من رو دوست داره
سه ساعت بعد
ات: ای پام ترکید
کوک: کمک میخوای
ات: ارع
کوک با این استایل بلندم کرد بردم داخل اتاق زیپ لباسم رو باز کرد و شروع به بوسیدن من کرد ( اسمات در ذهن خودتون)
صبح با بالا آوردن شروع شد فهمیدم حاملم
به کوک گفتم انقدر خوشحال شد که یه مشت از خوشحالی به کیسه بوکس زد و کیسه بوکس پاره شد
الان یه پسر دارم به اسم کای یه دختر دارم به اسم کاری
این هنوز پایان نیست منتظر پارت بعدی باشید 😂🙂
۱۷.۱k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.