*ترس🖤🥀
P4
هوپی. لیا عزیزم داداشی چرا داری اینطوری گریه میکنی(نگران)
+مهم... نیست.... دا... داش ش.. ما ب.. رین.... بخوابین...(نقطه ها در اصل هق هق های وحشتناک و ریسه رفتنه لیاست)
هوپی. رفتم سمتش و محکم تو بغل خودم فشوردمش عزیزم گریه نکن من دلم ریش شد(بغض)
+ببخشید لطفا شما ناراحت نشید
هوپی. ببینمت
+دوباره زد زیر گریه و دستشو گذاشته بود روی دهنش و گریه میکرد
هوپی. لیا عزبزم بسته دیگه بینمت دستو بردار
+ببخشید اما نمیتونم جلوشو بگیرم(هق هق)
هوپی. لیا بیا بشین ببینم
+چشم
هوپی. ببین عزیزم با گریه که چیزی درست نمیشه
+چشم دیگه گریه نمیکنم(سعی میکنه محارش کنه)
هوپی. دراز بکش رو پام
+اما
هوپی. بدو دیگه
+چشم
هوپی.سرشو نوازش میکردم کو یهو سریع تو خودش جمع شد و بزور جلو دهنشو گرفت و از تخت افتاد پایین و نشست رو زمین و به خودش پیچید
هوپی. لیا چیشد لیا لیا
+یهو دیگه هیچی نفهمیدم و چشمام سباهی رفت و بیهوش شدم
هوپی. لیا لیا(داد)
(همهی اعضا به خاطر داد جیهوپ جمع شدن تو اتاق)
یونگی. چیشد یهو
هوپی. پریوده از صبحم حالش بد بود خیلی درد داشت دراز کشیده بود که یهو تو خودش جمع شد و افتاد زمین و بعدم بیهوش شد
ته. ای وای
جین. باید ببریمش بیمارستان
جیمین. من بغلش میکنم کوک تو برو ماشینو روشن کن نامجون توم براش پالتشو بیار بقیه هم بیاین سریع سوار ماشین شین
اعضا. باشه
....
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.