آموختم که هیچ دارویی نمیتواند همچون امید

آموختم که هیچ دارویی ، نمیتواند همچون " اُمید "
آدمی را ایستاده نگه دارد !
آموختم که در همه حال و همه وقت باید عشق ورزید
حتی در زمان خستگی ، بیماری و یاس .
آموختم که جنگیدن همیشگی
برای نداشته ها
چشم ها را به روی داشته هایمان می بندد
گاهی باید با خیالی آسوده زندگی کرد
رها از هر نبردی و شکستی . . .
آموختم که هیچ دارویی ،
نمیتواند همچون "اُمید"
زندگی بیاورد ، عشق ببخشد . .
دیدگاه ها (۱)

نرسیده به نیمه شب احساس می کنم کسی نام تو را در من صدا می کن...

نماز آیات می خوانم هر روز از هراس ندیدنت. وحشتی دارد نبود وح...

شب،برای من بی‌معنا خواهد بود اگرصبحِ با تو بودن رابه ارمغان ...

بانو جان..!تا کی قراره خودتو گوشهِ تاریکه دِلت زندونی کنی؟تا...

آموختم که هیچ دارویی ،نمیتواند همچون " اُمید "آدمی را ایستاد...

***## پرده اول: سایه‌های فقر و زمزمه‌ی امید، در کوچه‌های تنگ...

امروز از زاویه‌ی دیگری می‌نویسم.قبلاً یه جایی نوشته بودم چقد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط