اجباری اما شیرین
پارت : دوازدهم
تهیونگ ویو
از سر کار برگشتم امروز چقدر زر زدن خدای جنی نیومد ساعت یازده شاید رفته پیشه خواهرش تنهاست وای داره بارون میاد بهتر بهش یک زنگ بزن ببینم می خواد برم دنبالش همون تر که داشتم به بیرون نگاه می کردم شماره جنی گرفتم ولی با چیزی که دیدم خشکم زد اون پسر همون که اومد بود جنی ببینه اسمش جانکوک پسر وزیر ارشد اون جنی پیاده کرد یعنی چی چرا باید این وقت شب بیرون اونم با عشق سابقش باشه ها اعصبانی بودن سردرد بدی گرفتم چرا وقتی پیش اون لبخند اش عمق تر ها ؟
جنی ویو
از کوک خدافظی کردم اومدم بالا هم خواب بودن در اتاق واز کردم که دیدم تهیونگ به پنجره نگاه می کنه چی نکنه دید وای بدبخت شدم
تهیونگ : کجا بودی ؟
هیچی نگفتم
تهیونگ :کری ؟ ها تا این وقت شب با یک مرد غریب کجای بودی ؟
جنی : من ...من
تهیونگ : «همه حرف ها با صدای خیلی خیلی بلند و اعصبانی » من نمی دونم وقتی خانه بابات بودی کجا با چه کسی می رفتی بیرون ساعت چند شب می اومدی خانه ولی تو ازدواج کری من دلم نمی خواد با اون ببینمت حتا به عنوان دوست نه اون نه هیچ مرد دیگ من نمی زارم زنم این وقت شب از ماشین مرد غریب بیاد بیرون می فهمی ؟ یا نه از این به بعد با قوانین من زندگی می کنی جنی کیم خیلی راحت بودی دیگ یادت رفت من کی هستم فهمیدی ؟
با حرف هاش قلبم شکست چرا چرا سرم داد زد حیف که هیچ حرفی برای دفاع از خودم ندارم وگرنه ...
تهیونگ : با تو ام فهمید ؟
جنی : آره
با اعصبانیت از اتاق زد بیرون چرا آنقدر ناراحت شدم ؟
آهی کشیدم رفتم سمت تخت دراز کشیدم نفهمیدم کی خوابم برده
تهیونگ ویو
دختره احمق فکر کرده خانه بابا اش برم تو اتاق جیمین به خوابم
تهیونگ : تق تق
جیمین : چته نصف شبی
تهیونگ : من امشب اینجا می خوابم
جیمین : با زنت دعوات شده ؟
تهیونگ : ارع دیگ اینم سوال اخع
جیمین : چرا ؟
تهیونگ : حال ندارم فردا بهت می گم
جیمین : اوکی به خواب بابا
__☆_____________☆♡☆♡☆♡
#ایو #رزی #جیسو #لالیسا #جنی #بلک_پینک
#جمین #نامجون #جین #کوکی #تهیونک #شوگا #جیهوپ #بی_تی_اس
#ایتیزی #وه_مای_گرل
#اورلگو #اکسو #تی_اکس_تی #پنت_هاوس #دبلیو #زیبای_حقیقی #اجوشی_من #روباه_نه_دم #ویرانگر_در_خدمت_شماست #عاشقان_ماه #گل_برفی
تهیونگ ویو
از سر کار برگشتم امروز چقدر زر زدن خدای جنی نیومد ساعت یازده شاید رفته پیشه خواهرش تنهاست وای داره بارون میاد بهتر بهش یک زنگ بزن ببینم می خواد برم دنبالش همون تر که داشتم به بیرون نگاه می کردم شماره جنی گرفتم ولی با چیزی که دیدم خشکم زد اون پسر همون که اومد بود جنی ببینه اسمش جانکوک پسر وزیر ارشد اون جنی پیاده کرد یعنی چی چرا باید این وقت شب بیرون اونم با عشق سابقش باشه ها اعصبانی بودن سردرد بدی گرفتم چرا وقتی پیش اون لبخند اش عمق تر ها ؟
جنی ویو
از کوک خدافظی کردم اومدم بالا هم خواب بودن در اتاق واز کردم که دیدم تهیونگ به پنجره نگاه می کنه چی نکنه دید وای بدبخت شدم
تهیونگ : کجا بودی ؟
هیچی نگفتم
تهیونگ :کری ؟ ها تا این وقت شب با یک مرد غریب کجای بودی ؟
جنی : من ...من
تهیونگ : «همه حرف ها با صدای خیلی خیلی بلند و اعصبانی » من نمی دونم وقتی خانه بابات بودی کجا با چه کسی می رفتی بیرون ساعت چند شب می اومدی خانه ولی تو ازدواج کری من دلم نمی خواد با اون ببینمت حتا به عنوان دوست نه اون نه هیچ مرد دیگ من نمی زارم زنم این وقت شب از ماشین مرد غریب بیاد بیرون می فهمی ؟ یا نه از این به بعد با قوانین من زندگی می کنی جنی کیم خیلی راحت بودی دیگ یادت رفت من کی هستم فهمیدی ؟
با حرف هاش قلبم شکست چرا چرا سرم داد زد حیف که هیچ حرفی برای دفاع از خودم ندارم وگرنه ...
تهیونگ : با تو ام فهمید ؟
جنی : آره
با اعصبانیت از اتاق زد بیرون چرا آنقدر ناراحت شدم ؟
آهی کشیدم رفتم سمت تخت دراز کشیدم نفهمیدم کی خوابم برده
تهیونگ ویو
دختره احمق فکر کرده خانه بابا اش برم تو اتاق جیمین به خوابم
تهیونگ : تق تق
جیمین : چته نصف شبی
تهیونگ : من امشب اینجا می خوابم
جیمین : با زنت دعوات شده ؟
تهیونگ : ارع دیگ اینم سوال اخع
جیمین : چرا ؟
تهیونگ : حال ندارم فردا بهت می گم
جیمین : اوکی به خواب بابا
__☆_____________☆♡☆♡☆♡
#ایو #رزی #جیسو #لالیسا #جنی #بلک_پینک
#جمین #نامجون #جین #کوکی #تهیونک #شوگا #جیهوپ #بی_تی_اس
#ایتیزی #وه_مای_گرل
#اورلگو #اکسو #تی_اکس_تی #پنت_هاوس #دبلیو #زیبای_حقیقی #اجوشی_من #روباه_نه_دم #ویرانگر_در_خدمت_شماست #عاشقان_ماه #گل_برفی
۱۲.۲k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.