راه امشب میبرد سویت مرا

راه امشب میبرد سویت مرا
میکشد در بند گیسویت مرا
گاه لیلا گاه مجنون میکند
گرگ و میشِ چشم آهویت مرا
من تو را بر شانه هایم میکشم
یا تو میخوانی به گیسویت مرا
زخم ها زد راه بر جانم ولی
زخمِ عشق آورده تا کویت مرا
خوب شد دردم دوا شد خوب شد
دل به عشقت مبتلا شد خوب شد
خوب شد......
دیدگاه ها (۱۵)

این منم غمگین ترین دیوانه ی غمگین شهرمثل فرهادی که تلخی دیده...

دنیایم چیزی کم داشتآمدنت؛معجز‌ه‌ای زیبا بود...چشمانت؛دل می‌ب...

.روزهایی که بی تو می گذردگرچه با یاد توست ثانیه هاشآرزو باز ...

من میرومو کلید این خانه دلگیر رازیر هیچ گلدانی نخواهم گذاشتد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط