(بهم اعتماد کن) پارت ۱۸
(بهم اعتماد کن) پارت ۱۸
صبح /
آجوما : بچه ها بلند شین بدو بدو وقت صبحونسسس
ات : عایششش چرا انقدر زود صبح شد
ویو ات : بلند شدم ...دیشب خیلی زود خابم برد حتا نشد اسم بچه ها رو بپرسم ازشون
یکی از دخترا اومد کنار تختم ....
..: خوبی؟ عام اسمت ات بود؟
نمیای با اکیپ بیشتر آشنا بشی؟
ات : او ممنون حتمن ...دیشب نشد بیام زود خابم برد
: اومم باشه اسم من نورا هس
ات : اوم قشنگه
نورا : ممنون الان بریم صبحانه بخوریم اونجا یه کم آشنا هم میشی
ات : باشه....
ویو ات : از تخت اومدم پایین پسرا رفتن بیرون تا ما دخترا لباس بپوشیم بعد ما رفتیم بیرون تا اونا لباس بپوشن و همزمان حرکت کنیم
.....هر کلاس برای خودش یه میز صبحانه جدا داشت و اینو دوست داشتم .....
نورا : خب بچه ها معرفی کنید خودتونو به ات
هان سان : سلام ات من هان سانم اینجا من از همه بزرگترم میتونی اگه خاسی اوپا یا هیونگ صدام کنی
ات : مرسی هیونگ
این سوک : ات من این سوکم بعد هان سان من بزرگتر از همه هستم اگه خاسی منو هیونگ یا همون این سوک صدا بزن
ات : خوشبختم این سوک
سوجین : من سوجبنم و من بین دخترا از همه بزرگترم اونی یا سوجین صدام کن
ات : چشم اونی
نینا : من بعد سوجین بزرگتر از همم اسمم نینا هس
همون نینا صدام کن
ووجین : منم بعد اونی نینا هستم اسمم ووجینه خوشبختم باهات ات
نورا : منم که نورام بعد ووجینم
*گوشی ات زنگ میخوره
《مامان》
لونا : عامم جوابشو بده
ات : مهم نیس
لونا : باشه منم لونام بعد نورا
ته یانگ : من موندم
من اینجا آخریم اسمم ته یانگه خوشبختم باهات
هان سان : اینجا ما همه باهم مث خاهرو برادریم
ات : مرسی خوشحالم که با شما هم اتاقی شدم
لونا : اینجا هممون رشتمون تجربیه توام باید تجربی باشی که اومدی این اتاق
ات : او بله منم تجربیم
سوجین : میخای چه دکتری بشی
ات : عاممم خوب همین که یه پرستارم بشم کافیه
ووجین : وا یعنی هدفی نداری؟
ات : عا چرا میخام به مامان و بابام ثابت کنم که ....که
این سوک : که توهم میتونی :)))
ات : اومم اره
ته یانگ : ما هممون میخایم به مامان بابام ثابت کنیم میتونیم
ات : اوم
نورا : حالا صبحونمون رو بخوریم بعد بیشتر آشنا بشیم
ات :*میخنده
باشه
....
ویو کوک : *از خاب بلند شده
هوففف یعنی الان چیکار میکنه؟
امروز منم میرم
ویو کوک : بلند شدم چمدونم رو چیدم و رفتم پایین که مامانم گفت
کجا؟
کوک : میرم خابگاه
م کوک : جونگ کوککک
کوک : من رفتم
م کوک : پسره ی لجبازز هوففف مراقب خودت باش
کوک : هستمم
ویو کوک : سوار ماشین شدمو رفتم خابگاه ثبت نامم رو کردم و بهش گفتم میخام اتاقی باشم که ات توشه یه فرم داد بهم
مدیر : این فرم رو پر کن تا ببینم میتونی بری اتاق خانم کیم یانه
.....
کوک : بفرمایید
مدیر : جئون جونگ کوک ۱۸ ساله .....رشتت تجربیه؟
کوک : آره
مدیر : همراهم بیا
صبح /
آجوما : بچه ها بلند شین بدو بدو وقت صبحونسسس
ات : عایششش چرا انقدر زود صبح شد
ویو ات : بلند شدم ...دیشب خیلی زود خابم برد حتا نشد اسم بچه ها رو بپرسم ازشون
یکی از دخترا اومد کنار تختم ....
..: خوبی؟ عام اسمت ات بود؟
نمیای با اکیپ بیشتر آشنا بشی؟
ات : او ممنون حتمن ...دیشب نشد بیام زود خابم برد
: اومم باشه اسم من نورا هس
ات : اوم قشنگه
نورا : ممنون الان بریم صبحانه بخوریم اونجا یه کم آشنا هم میشی
ات : باشه....
ویو ات : از تخت اومدم پایین پسرا رفتن بیرون تا ما دخترا لباس بپوشیم بعد ما رفتیم بیرون تا اونا لباس بپوشن و همزمان حرکت کنیم
.....هر کلاس برای خودش یه میز صبحانه جدا داشت و اینو دوست داشتم .....
نورا : خب بچه ها معرفی کنید خودتونو به ات
هان سان : سلام ات من هان سانم اینجا من از همه بزرگترم میتونی اگه خاسی اوپا یا هیونگ صدام کنی
ات : مرسی هیونگ
این سوک : ات من این سوکم بعد هان سان من بزرگتر از همه هستم اگه خاسی منو هیونگ یا همون این سوک صدا بزن
ات : خوشبختم این سوک
سوجین : من سوجبنم و من بین دخترا از همه بزرگترم اونی یا سوجین صدام کن
ات : چشم اونی
نینا : من بعد سوجین بزرگتر از همم اسمم نینا هس
همون نینا صدام کن
ووجین : منم بعد اونی نینا هستم اسمم ووجینه خوشبختم باهات ات
نورا : منم که نورام بعد ووجینم
*گوشی ات زنگ میخوره
《مامان》
لونا : عامم جوابشو بده
ات : مهم نیس
لونا : باشه منم لونام بعد نورا
ته یانگ : من موندم
من اینجا آخریم اسمم ته یانگه خوشبختم باهات
هان سان : اینجا ما همه باهم مث خاهرو برادریم
ات : مرسی خوشحالم که با شما هم اتاقی شدم
لونا : اینجا هممون رشتمون تجربیه توام باید تجربی باشی که اومدی این اتاق
ات : او بله منم تجربیم
سوجین : میخای چه دکتری بشی
ات : عاممم خوب همین که یه پرستارم بشم کافیه
ووجین : وا یعنی هدفی نداری؟
ات : عا چرا میخام به مامان و بابام ثابت کنم که ....که
این سوک : که توهم میتونی :)))
ات : اومم اره
ته یانگ : ما هممون میخایم به مامان بابام ثابت کنیم میتونیم
ات : اوم
نورا : حالا صبحونمون رو بخوریم بعد بیشتر آشنا بشیم
ات :*میخنده
باشه
....
ویو کوک : *از خاب بلند شده
هوففف یعنی الان چیکار میکنه؟
امروز منم میرم
ویو کوک : بلند شدم چمدونم رو چیدم و رفتم پایین که مامانم گفت
کجا؟
کوک : میرم خابگاه
م کوک : جونگ کوککک
کوک : من رفتم
م کوک : پسره ی لجبازز هوففف مراقب خودت باش
کوک : هستمم
ویو کوک : سوار ماشین شدمو رفتم خابگاه ثبت نامم رو کردم و بهش گفتم میخام اتاقی باشم که ات توشه یه فرم داد بهم
مدیر : این فرم رو پر کن تا ببینم میتونی بری اتاق خانم کیم یانه
.....
کوک : بفرمایید
مدیر : جئون جونگ کوک ۱۸ ساله .....رشتت تجربیه؟
کوک : آره
مدیر : همراهم بیا
۳۰.۰k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.