شبیه لرزیدن پوست یک مادیان

شبیه لرزیدن پوست یک مادیان
وقتی گنجشکی بر گرده اش می نشیند
یا لرزیدن دست های مادربزرگ
وقتی چای را
از استکان به نعلبکی می ریخت
برای سرد شدن
مثل لرزیدن آرام یک مزرعه ی چای
در نم نم باران

می لرزد دل من
... وقتی
نام تو را می شنوم.
دیدگاه ها (۳)

نمی میرد دلی کز عشق می گویدو دستانی که در قلبی ، نهال مهر می...

حــرفش که می شــود …بـا خنــده می گــویم :یـادش بخــیر ، فرا...

بلند شو و همراه کلاغ قصه ها به خانه ام بیااینجا ٬یکی از بوده...

زمــاטּ هایـــــے هسـت ؛ڪـﮧ تمــام عـاشقـانــﮧ هآ هـم می تـو...

...آذرماه، چه زود آمدیی؟ با آن نفس‌های سردبا خودت خاطره‌ها ر...

چندپارتی

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط