دستش از گل، چشمش از خورشید سنگین خواهد آمد
دستش از گل، چشمش از خورشید سنگین خواهد آمد
بسته بار گیسوان از نافهی چین خواهد آمد
از تبار دلستان لولیان بیستونی
شنگ و شیطان با همان رفتار شیرین خواهد آمد
با شگرد سامری را ساحریآموز نازش
تا دوباره از که بستاند دل و دین خواهد آمد
با همان «آن» ی که پنداری خود از روز نخستین
شعر گفتن را به «حافظ» داده تلقین، خواهد آمد
بی گمان از آینه ــ جشن سرور آمیز حُسنش ــ
راه دوری تا من ــ این تصویر غمگین ــ خواهد آمد
عشق گاهی زندگی ساز است و گاهی زندگی سوز
تا پریزاد من از بهر کدامین خواهد آمد
ای دل من! سر مزن بر سینه این سان ناشکیبا
لحظهیی، دیوانه جان! آرام بنشین خواهد آمد
خواهد آمد، خواهد آمد آری، امّا گر نیاید،
باز سقف آسمان امروز پایین خواهد آمد!
حسین منزوی
بسته بار گیسوان از نافهی چین خواهد آمد
از تبار دلستان لولیان بیستونی
شنگ و شیطان با همان رفتار شیرین خواهد آمد
با شگرد سامری را ساحریآموز نازش
تا دوباره از که بستاند دل و دین خواهد آمد
با همان «آن» ی که پنداری خود از روز نخستین
شعر گفتن را به «حافظ» داده تلقین، خواهد آمد
بی گمان از آینه ــ جشن سرور آمیز حُسنش ــ
راه دوری تا من ــ این تصویر غمگین ــ خواهد آمد
عشق گاهی زندگی ساز است و گاهی زندگی سوز
تا پریزاد من از بهر کدامین خواهد آمد
ای دل من! سر مزن بر سینه این سان ناشکیبا
لحظهیی، دیوانه جان! آرام بنشین خواهد آمد
خواهد آمد، خواهد آمد آری، امّا گر نیاید،
باز سقف آسمان امروز پایین خواهد آمد!
حسین منزوی
۱.۶k
۱۸ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.