پارت۲
#پارت۲
از حموم بیرون اومدم و حولمو دور کمرم بستم
همینجور که بلند بلند آهنگ باریکلا شبون کدخدا رو میخوندم
در یهو باز شد و مارال اومد تو
من:جیییییییییییییغ
مارال:مرض گمشو دهنتو ببند منم
من:اگه معرفی نمیکردی خودتو نمیشناختم
مارال:هه هه بامزه
نیشمو باز کردم
مارال رفت سمت تخت و خودشو پرت کرد روش و گفت:هیییی توهم داری شوهر میکنی من میمونمو مامان خانوم واقعا رسم جالبیه تو شهرمون که دختر از پانزده سالگی تا هیجزه سالگی باید شوهر کنه
همانطور که موهامو خشک میکردم جواب دادم:آره پسرا هم ۲۳تا۲۷ سالگی باید دوماد شن
مارال نیمخیز شد و گفت:فک میکنی رادمان چندسالشه؟
من:هاااا رادمان کیه؟
مارال:شوورت
من:جوووون بابا اسمشو چه باکلاسه
مارال:ندیدیش؟انقد جذاب که نگو
برگشتم سمتش:تو شوور منو کجا دیدی؟
مارال:عکسشو مادرجون به مامان نشون میداد دیدم
من:آهااااا
مارال رفت بیرون که لباس عوض کنم ساعت ۶ و مهمونا ساعت ۷ میان
موهامو فر ریز کردم و یکم خط چشم و ریمل و در آخر رژ سرخ زدم
هوم چه خوشگل شدم موهامو که مادرجون برام رنگ کرده بود خیلی به پوست سفیدم میاد
لباس یشمی که همرنگ چشامه و آستین سه ربع و تا رو زانومه رو پوشیدم و نیمست نقرمو بستم
کفش تخت مشکیمو پوشیدم و یه بوس تو آیینه واسه خودم فرستادم و رفتم پاین
از حموم بیرون اومدم و حولمو دور کمرم بستم
همینجور که بلند بلند آهنگ باریکلا شبون کدخدا رو میخوندم
در یهو باز شد و مارال اومد تو
من:جیییییییییییییغ
مارال:مرض گمشو دهنتو ببند منم
من:اگه معرفی نمیکردی خودتو نمیشناختم
مارال:هه هه بامزه
نیشمو باز کردم
مارال رفت سمت تخت و خودشو پرت کرد روش و گفت:هیییی توهم داری شوهر میکنی من میمونمو مامان خانوم واقعا رسم جالبیه تو شهرمون که دختر از پانزده سالگی تا هیجزه سالگی باید شوهر کنه
همانطور که موهامو خشک میکردم جواب دادم:آره پسرا هم ۲۳تا۲۷ سالگی باید دوماد شن
مارال نیمخیز شد و گفت:فک میکنی رادمان چندسالشه؟
من:هاااا رادمان کیه؟
مارال:شوورت
من:جوووون بابا اسمشو چه باکلاسه
مارال:ندیدیش؟انقد جذاب که نگو
برگشتم سمتش:تو شوور منو کجا دیدی؟
مارال:عکسشو مادرجون به مامان نشون میداد دیدم
من:آهااااا
مارال رفت بیرون که لباس عوض کنم ساعت ۶ و مهمونا ساعت ۷ میان
موهامو فر ریز کردم و یکم خط چشم و ریمل و در آخر رژ سرخ زدم
هوم چه خوشگل شدم موهامو که مادرجون برام رنگ کرده بود خیلی به پوست سفیدم میاد
لباس یشمی که همرنگ چشامه و آستین سه ربع و تا رو زانومه رو پوشیدم و نیمست نقرمو بستم
کفش تخت مشکیمو پوشیدم و یه بوس تو آیینه واسه خودم فرستادم و رفتم پاین
۴۶.۴k
۰۵ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.