سر سفرہ بودیم. قبل از اعزام گفتم: محسن هے می گے شهادت شها
سر سفرہ بودیم. قبل از اعزام گفتم: محسن هے میگے شهادت شهادت، اومدیم شهید نشدے و اسیر شدی، چیڪار مے ڪنی؟ همینطورے پرسیدم بیمقدمه. میخواستم سڪوت سر سفرہ را شڪستـہ باشم.
گفت: اینقدر یاحيدر یاحیدر میگم تا لجشون رو دربیارم.
دو روز بین خبر اسارت و شهادت، نمیتوانستم فڪرم را جمع ڪنم ڪـہ لجشان دربیاید چڪار میڪنند.
بُرشیازکتابسَرمَشق
#معرفی_کتاب 𓂅
#شهید_محسن_حججی 𓂅
گفت: اینقدر یاحيدر یاحیدر میگم تا لجشون رو دربیارم.
دو روز بین خبر اسارت و شهادت، نمیتوانستم فڪرم را جمع ڪنم ڪـہ لجشان دربیاید چڪار میڪنند.
بُرشیازکتابسَرمَشق
#معرفی_کتاب 𓂅
#شهید_محسن_حججی 𓂅
۱.۲k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.