وقتی فکر میکرد داری بهش خیانت میکنی ولی...
وقتی فکر میکرد داری بهش خیانت میکنی ولی...
۳/۳
ویو بورام
صداشونو میشنیدم که میگفتن میخوان پول یونگیو بالا بکشن رفتم پایین پیش یونگی
بورام: ارباب
شوگا: کوفت چته؟(چرا دارم از خنده پاره میشم🤣)
بورام: ببخشید ولی من صدای دوست دختروتونو وقتی داشت میگفت می خوام مال یونگیو بالا بکشم شنیدم و خواستم بهتون بگم
شوگا: خیلی خب باشه به دوسته هکرم میگم ولی وای به حالت اگه دروغ بگی
بورام: بله
لانا: ددی
شوگا: جانم بیب
لانا: من می خوام با دوستم برم بیرون
شوگا: اوکی
لانا: بای ددی
شوگا: بای
(لازم به ذکره که شوگا خیلی با لانا گرم نیست)
(یک ساعت بعد)
شوگا: بورام(با داد)
بورام: بله ارباب
شوگا: شانس اوردی حرفت در مورد لانا درست بود وگر نه پوستت کنده بود
(دوساعت بعد)
چندنفر اومدن و رمز دررو عوض کردن که لانا اومد
(ویو لانا)
داشتم میرفتم خونه از قرار با دوست پسرم برگشتم من اومدم تا مال یونگیو بالا بکشم و خود احمقش نفهمیده رفتم خونه که دیدم هرچی رمز رو میزنم کار نمیکنه که یهو در باز شد
(ویو شوگا)
لانا: سلام ددی
اومد بغلم کنه که پسش زدم
شوگا: برو کنار هرزه من از تمام نقشه هات خبر دارم که می خواستی مالمو بالا بکشی
لانا: کی همچین حرفی زده؟ اون بورامه هرزه؟
که یه سیلی زدم بهش و گفتم:
شوگا: با دوست دخترم درست صحبت کن. گمشو بیرون هرزه
که لانا با گریه رفت
بورام: و و واقعا من الان دوست دخترتم؟
شوگا: ببخشید ولی من با کسی که بهش دست خورده نمیمونم الانم برو اتاقتو تمیز کن
بورام: چشم(با بغض)
که دیدم بورام رفت
ویو بورام
واقعا وقتی اون حرفو زد ناراحت شدم رفتم بالا داشتم درو تمیز میکردم که دستی دورم حلقه شد
شوگا: یااا من شوخی کردم ناراحت نباش
بورام: و و واقعا؟(با بغض)
معلومه
شوگا: من تا حالا بخواطر کسی یه قدمم نرفتم وای حاظرم برات بدوم...؛)
با لایک کامنت خشحالم کن بیب🥺💜
۳/۳
ویو بورام
صداشونو میشنیدم که میگفتن میخوان پول یونگیو بالا بکشن رفتم پایین پیش یونگی
بورام: ارباب
شوگا: کوفت چته؟(چرا دارم از خنده پاره میشم🤣)
بورام: ببخشید ولی من صدای دوست دختروتونو وقتی داشت میگفت می خوام مال یونگیو بالا بکشم شنیدم و خواستم بهتون بگم
شوگا: خیلی خب باشه به دوسته هکرم میگم ولی وای به حالت اگه دروغ بگی
بورام: بله
لانا: ددی
شوگا: جانم بیب
لانا: من می خوام با دوستم برم بیرون
شوگا: اوکی
لانا: بای ددی
شوگا: بای
(لازم به ذکره که شوگا خیلی با لانا گرم نیست)
(یک ساعت بعد)
شوگا: بورام(با داد)
بورام: بله ارباب
شوگا: شانس اوردی حرفت در مورد لانا درست بود وگر نه پوستت کنده بود
(دوساعت بعد)
چندنفر اومدن و رمز دررو عوض کردن که لانا اومد
(ویو لانا)
داشتم میرفتم خونه از قرار با دوست پسرم برگشتم من اومدم تا مال یونگیو بالا بکشم و خود احمقش نفهمیده رفتم خونه که دیدم هرچی رمز رو میزنم کار نمیکنه که یهو در باز شد
(ویو شوگا)
لانا: سلام ددی
اومد بغلم کنه که پسش زدم
شوگا: برو کنار هرزه من از تمام نقشه هات خبر دارم که می خواستی مالمو بالا بکشی
لانا: کی همچین حرفی زده؟ اون بورامه هرزه؟
که یه سیلی زدم بهش و گفتم:
شوگا: با دوست دخترم درست صحبت کن. گمشو بیرون هرزه
که لانا با گریه رفت
بورام: و و واقعا من الان دوست دخترتم؟
شوگا: ببخشید ولی من با کسی که بهش دست خورده نمیمونم الانم برو اتاقتو تمیز کن
بورام: چشم(با بغض)
که دیدم بورام رفت
ویو بورام
واقعا وقتی اون حرفو زد ناراحت شدم رفتم بالا داشتم درو تمیز میکردم که دستی دورم حلقه شد
شوگا: یااا من شوخی کردم ناراحت نباش
بورام: و و واقعا؟(با بغض)
معلومه
شوگا: من تا حالا بخواطر کسی یه قدمم نرفتم وای حاظرم برات بدوم...؛)
با لایک کامنت خشحالم کن بیب🥺💜
۲۸۸
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.