من مردهای سرد را دوست دارم

من مردهای سرد را دوست دارم،
مثل ِ نفس کشیدن بعد از یک آدامس اکالیپتوس...
تلخِ تلخ. نوعی ترکیب ِ عطر و قهوه است.(بماند که عطر هرگز با بوی قهوه مخلوط نمیشود!! )
همیشه دستشان را در جیب هایشان می گذارند، همیشه یک جور قهوه سفارش می دهند...
از قبل همه چیز پیش بینی شده است، حتی ظرافت حرکت ِدست هایش دور ِ فنجان. حتی تُن صدایش وقتی نام ِ تو را می برد یا نام دوستش را .
من مردهای سرد را دوست دارم،
جوری رفتار می کنندکه انگار این آخرین فرصت دوست داشتن است.
آغاز ندارند .
همیشه میانه ی راهند...
کلمات شیرین به کار نمی برند و برای "عزیزم"هایشان حساب وکتاب دارند.
همانها که این عزیزم ها تکه کلامشان نیست؛
همان ها که وقتی دلگیری یک لیوان چای کنارت مینوشند و سکوت را، "دستهایت"را.. می فهمند..
من مردهای سرد را دوست دارم ،
با طعم یک آهنگ فرانسوی ...
دیدگاه ها (۱)

عشق یعنی که به یوسف بخورد شلاقیدرد تا مغزِ سر و جانِ زلیخا ب...

ساعت به وقت رفتن تو رفت و برنگشتبیچاره من که مانده ام اینجا ...

گاهی دلت می‌خواهددر شلوغی روزگارش بیایدتنگ در آغوشت بگیردبگو...

اگر خیال تماشاست در سرت بشتابکه آبشارم و افتادنم تماشایی ست#...

قهوه تلخ پارت ۴۶درحال قدم زدن بودم که صدایی توجه ام رو جلب ک...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

اخرین دیدار به عنوان یک دوست …ساعت حدود ۲ بعد از ظهر بود ، ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط