چه در قلعه بی نهایت میگذرد

چه در قلعه بی نهایت میگذرد ۴ :

بازیگران نمایش
- دوما نقش کارگردان را گرفت، اما مدام وسط نمایش خنده‌اش می‌گرفت و همه‌ی دیالوگ‌ها را خراب می‌کرد.
- آکازا می‌خواست نقش قهرمان جدی را بازی کند، اما هر بار دیوار قلعه جابه‌جا می‌شد و او با صورت به زمین می‌افتاد.
- گیوکو مسئول طراحی صحنه شد و کوزه‌هایی ساخت که قرار بود دکور باشند، اما هر بار ترکیدند و صحنه پر از دود و خنده شد.
- هاتنگو نسخه‌های مختلف خودش را روی صحنه آورد؛ یکی گریه می‌کرد، یکی می‌خندید، یکی جیغ می‌زد. تماشاگران (بقیه شیاطین) گیج شدند که نمایش جدی است یا کمدی.
- کوکوشیبو می‌خواست راوی جدی نمایش باشد، اما چشم‌هایش مدام با هم چشمک می‌زدند و همه فکر کردند دارد شوخی می‌کند.
- دوما وسط کارگردانی بستنی درست کرد و گفت: «هرکی دیالوگش رو فراموش کنه، باید بستنی بخوره!» و همه عمداً دیالوگ‌ها را خراب کردند.
- آکازا در نقش قهرمان، شمشیرش را بالا برد، اما دیوار قلعه حرکت کرد و شمشیرش گیر کرد. دوزی بلند خندید: «این قهرمان گیر افتاده!»
- گیوکو یک کوزه‌ی بزرگ ساخت که قرار بود قلعه را نشان دهد، اما وقتی ترکید، همه فکر کردند نمایش تمام شده و از خنده روی زمین افتادند.
- هاتنگو وسط نمایش شروع کرد به گریه، نسخه‌ی دیگرش خندید، و نسخه‌ی سومش جیغ زد. صحنه تبدیل شد به یک کنسرت عجیب از احساسات.
- کوکوشیبو سعی کرد جدی بماند، اما وقتی یکی از چشم‌هایش همزمان چشمک زد، دوما گفت: «این بهترین شوخی نمایش بود!»
نمایش هیچ داستان مشخصی نداشت، اما آنقدر خنده‌دار بود که همه‌ی شیاطین از خنده بی‌حال شدند. قلعه بی‌نهایت پر از صدای قهقهه شد و حتی دیوارها انگار با ریتم خنده‌ها تکان می‌خوردند.
دیدگاه ها (۳)

گیر کردن آکازا و دوما تو آسانسور:آسانسور قدیمی ساختمان ناگها...

چه شیپی رو تو شیطان کش دوست دارید؟

چه در قلعه بی نهایت میگذرد ۳ :- دوما با خنده‌های معروفش گفت:...

چه در قلعه بی نهایت میگذرد ۲ :- دوما با خنده‌های معروفش داور...

چه در قلعه بی نهایت میگذرد ۱ :(اگر دوست داشتید بگید پارت ۲ ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط