بی تو مهتاب شبی کوچه ی ما آه کشید

بی تو مهتاب شبی کوچه ی ما آه کشید
روی دیواره ی دل عکس تو را ماه کشید

شانه بر شانه ی تو برد مرا سمت غزل
کوچه تا آخر شب در غزلم آه کشید

کوچه چون سنگ صبور #دل-ناسور من است
ماه من ناز تو را در دل این چاه کشید

قصه ی مهر و وفا گفتم وگفتی که نگو
دست تقدیر مرا تا تو به اکراه کشید

دیدگاه ها (۳)

باز حرف تلخ گفتم بندها محکم شدنددشمنانم بیشتر شد، دوستانم کم...

با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم!به خیابان شلوغی که نباید رفت...

من شبیه کوهم امّا از وسط تا خورده امتو تصوّر می کنی #چوبِ-خد...

خدا را چه دیدی...شاید دوام آوردم ...هر تمام شدنی...که مرگ نی...

فراز مردانی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط