نه قهرمان

نه قهرمان
پارت ۳۵
ویو میا
کاغذ رو برداشتم و شروع کردم به خوندن
سلام میا خوبی ؟ ببخشید بیهوش بودی نتونستم بهت بگم مجبور شدم برات نامه ببنویسم رییس پلیس یه نقشه برای فرار تو از اینجا داره نقشه اینه که تو باید تا میتونی به خانواده سلطنتی نزدیکی شوی و اعتماد شان رو کامل بدست بیاری چون باید مدارکاتی از وضعیت دربار و کلا همه چیز رو برداری و همراه خودت باشه چون میخواهند با این مدارک تمام تجارت و روابط ونزوئلا رو با بقیه کشور ها قطع کنند و آبروی شان تو کل دنیا بره برای این کار یک هفته بهت وقت دادند تو این هفته تا میتونی مدارک جمع کن بعد باهات هماهنگ می‌کنیم که از اینجا بیرون بیای یه شماره پایین نوشتم برات که بتونی بهمون زنگ بزنی موفق باشی
«از طرف مایک »
خب مثل اینکه باید باهاشون خوب بشم و بتونم راحت فریبشون بدم هه من تو این کار استادم ولی زمانش خیلی زیاده یک هفته من دو روزه جمعش میکنم هییی مجبورم باید یک هفته تحملشان کنم
یک هفته بعد :
یک هفته گذشت و من تقریبا تمام مدارک خانواده سلطنتی رو برداشتم تو این یک هفته تونستم اعتماد پادشاه و ملکه رو بدست بیاورم و رابطه خوبی با آنها داشتم ولی کامیلا و سوفیا بخاطر اون اتفاق تی اتاقم هنوز از من می ترسند و نزدیکم نمیان حقشونه گفته بودم نباید با من در بیفتند بگذریم من با رییس پلیس هماهنگ کردم و قرار شد امشب از اینجا فرار کنم
فلش بک به ساعت ۱۲ شب
نیمه شب بود همه خوابیده بودند و به جز نگهبانان هیچکس بیرون نبود وسایلام رو جمع کردم همه چی رو چک کردم گوشیم مدارک همه چی بود منتظر نشستم تا بیایند بعد از چند دقیقه یکی شیشه اتاقم رو زد رفتن سمت شیشه و شیشه رو کنار کشیدم یکی با لباس های سیاه و ماسک بود سریع منو کشید بیرون و من با قدرتم رو هوا وایسادم که بهم گفت :
بیا رو نردبان کسی نباید ما رو ببینه
منم روی نردبان وایسادم اما یهو نردبان خیلی ناگهانی شکست و منو و اون از بالا افتادیم پایین که من با قدرتم اون رو گرفتم و خیلی آرام خودمون رو برم پشت درخت نزدیک کاخ اون ماسکش رو در آورد مک بود یکی از قوی ترین پلیس های آمریکا بهم گفت :
تف به این شانس یکی ما رو دیده بود و نردبان رو شکست...
مک حرفش تمام نشد که یهو یکی از پشت گردن مک رو گرفت و
ادامه دارد .....
دیدگاه ها (۳)

حمایتاتون انقد از قبل بیشتر شده و زیاده که کمرم شکست😔💜🩵💙🩷و د...

قابل توجهتون باید بگم دیگه نمی تونید این سه تا فندوم و از هم...

نه قهرمان پارت ۳۴ادمین :یهو یه سایه خیلی بزرگ از کنار آنها س...

و اینجاست که ما میگیم؛ گوددرتت☠️🔪

زندگی با خنده ( پلیس مخفی)ویو ساراآروم چشام رو باز کردم تو ی...

چند پارتی جونگوون p۴

#رئیس پدرم#PART_6 وقت حالم خوب شد بلند شدمصدای بحث چند نفر م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط