من حسودم جانم

من حسودم جانم!
حسادتِ من با تو زمین تا آسمان فرق دارد؛
حسادتِ تو بغض میشود
حسادتِ تو جمع میشود در قطره اشکی و
آرام آرام سُر میخورد روی گونه هایت...
با پشت دستهای مردانه ام پاکشان میکنم و
تا آخرِ عمر ضمانت میکنم که غریبه ای
سببِ خیس شدنِ چشمانت نشود!
من اما همه چیز را میریزم توی دلم
شب ها که به خواب میروی،
می آیم کنارِ پنجره و تمامِ حسادت های مردانه ام را دود میکنم!
میدانی؟
من به تمامِ آدمهایی که تو ناخواسته دوستشان داری حسودم؛
به شاعری که با شعرهایش ذوق میکنی...
به خواننده ای که ترانه هایش روی لبهایت رژه میرود...
به بازیگری که قند در دلت آب میکند...
کنارِ تو از تمامِ اینها لذت میبرم اما در خلوتم
روزی هزاران بار نفرینشان میکنم!
خاصیتِ مرد بودن همین است جانم؛
مردها حسادتشان را بروز نمیدهند،
جمع میکنند
و
جمع میکنند
و شبها در خلوتشان
بدونِ آنکه بویی ببری
دود میکنند!
#علی_قاضی_نظام
دیدگاه ها (۲)

پشت دیوار همین کوچــه به دارم بزنیدمن که رفتم بنشینید و ... ...

ای خیره به این خیره چه زیباست نگاهت !جانم به لب آمد چه فریبا...

‌در حیرتَم که دیده ازاوبَر نداشتمْدل راچگونه بُرذ که چَشمم خ...

.باد در موی تو آزاد....به خود می پیچد عشق از این همه فریاد.....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط