پشیمانی (part6)
یهو ات زد زیر گریه جیهوپ بغلش کرد و سعی داشت ارومش کنه اما نمیشد ات با تمام وحودش داشت گریه میکرد یهو صدای گریش نیامد و شروع کرد داد زدن
ات: مگه چیکارتون کردن ها مه اینقدر عذابم میدید چرا ولم نمیکنید دست از سرم بردارید من هیچ کاری نکردم منم ادمم میخوام زندکی کنم بدون هیچ درد و ناراحتی ولم کنید
وام کنید گفتم ولم کنید نمیخوام زندگیما نمیخواممممم من بدممیاد از خودم دست از سرم بردارید (باداد )
ات با دستشا هی میزد تو صورت و سر خودش شوگا سریع دستاشا گرفت جین رفت یه قرص ارام بخش اورد کرد تو دهن ات ات از بس جیغ زده بود صداش در نمی امد دستشا گذاشته بود رو گلوش تا صداش در بیاد جونگکوک اروم بغلش کرد ات سرشا گذاشت رو شونه کوک واروم گریه میکرد همشون رو زمین نشستن تا ات اروم شه ات تو بغل کوک خوابش برد کوک بلندش کرد گذاشتش روی تخت پتو کشید روش تا بخوابه حالش بهتر شه
4ساعت بعد
ات اروم چشماشا باز کرد بلند شد رفت پایین از بس جیغ زده بود صداش در نمیامد و مث مریض ها شده بود اروم حرف میزد جین براش اب جوش اورد داد بخوره تا گلوش بهتر شه ات رفت رو کاناپه و شروع کرد خوردن اب جوش وقتی تمام شد چشماشا بسته سرش را گذاشت رو کوسن اروم خوابید تا حالش خوب شه شوگا که از پله ها داشت میامد پایین ات را دید و بلندش کرد و بردش گذاشت رو تخت
پرش به 3صبح
اتاق ها کنار هم بودن از اتاق ات صدای ناله میامد کوک و شوگا بلند شدن رفتن سمت اتاق ات دید ات عرق کرده و داره هذیون میگه تو خواب
ات: داداشی ببخشید غلط کردم نزنم ببخشید ای نزن داداش غلط کردم (با گریه و اروم )
شوگا رفت سمتش ا
شوگا: ات هی بیدار شو ات اون خواببه بیدار شو ات
کوک: ات یکم اب از رو پاتختی برداشت انگشتاشا خیس کرد پاشید تو صورت ات
ات یهو بیدار شد با گریه میگفت غاط کردم داداش کوک و شوگا اروم ات را بغل کردن تا اروم شه
ات: داداش نمیزنیم که نه؟
شوگا: نه نمیزنم
ات: کوک میزنیم؟
کوک: نه قربونت شم
این خواهر و برادر از هیچ چیز خبر نداشته که یهو صدای عطسه ی یکی از پشت در اتاق ات اومد هر سه یهو برگشتن سمت در بادیدن شخص جلوشون شاخ در اوردن و سریع از هم جدا شدن
........... گفت: پس شما خواهر برادرید
کوک: ببین....... یه هیچ کس نگو لطفا
......... گفت: نمیگم اما جرا فامیلاتون فرق داره
شوگا،: داستان را گفت ببین..... به هیچ کس نمیگیا
....... گفت: باشه بابا
پس شب بخیر بای 😈
شوگا: ای خداااااااا
کوک:........ ااات
ات: خوابیده بچه
کوک و شوگا: اروم خندیدن و رفتن بیرون
فردااا
اون شخص کی بود؟؟
نفر اولی که درست بگه دو تا پارت میذارم 💜
ات: مگه چیکارتون کردن ها مه اینقدر عذابم میدید چرا ولم نمیکنید دست از سرم بردارید من هیچ کاری نکردم منم ادمم میخوام زندکی کنم بدون هیچ درد و ناراحتی ولم کنید
وام کنید گفتم ولم کنید نمیخوام زندگیما نمیخواممممم من بدممیاد از خودم دست از سرم بردارید (باداد )
ات با دستشا هی میزد تو صورت و سر خودش شوگا سریع دستاشا گرفت جین رفت یه قرص ارام بخش اورد کرد تو دهن ات ات از بس جیغ زده بود صداش در نمی امد دستشا گذاشته بود رو گلوش تا صداش در بیاد جونگکوک اروم بغلش کرد ات سرشا گذاشت رو شونه کوک واروم گریه میکرد همشون رو زمین نشستن تا ات اروم شه ات تو بغل کوک خوابش برد کوک بلندش کرد گذاشتش روی تخت پتو کشید روش تا بخوابه حالش بهتر شه
4ساعت بعد
ات اروم چشماشا باز کرد بلند شد رفت پایین از بس جیغ زده بود صداش در نمیامد و مث مریض ها شده بود اروم حرف میزد جین براش اب جوش اورد داد بخوره تا گلوش بهتر شه ات رفت رو کاناپه و شروع کرد خوردن اب جوش وقتی تمام شد چشماشا بسته سرش را گذاشت رو کوسن اروم خوابید تا حالش خوب شه شوگا که از پله ها داشت میامد پایین ات را دید و بلندش کرد و بردش گذاشت رو تخت
پرش به 3صبح
اتاق ها کنار هم بودن از اتاق ات صدای ناله میامد کوک و شوگا بلند شدن رفتن سمت اتاق ات دید ات عرق کرده و داره هذیون میگه تو خواب
ات: داداشی ببخشید غلط کردم نزنم ببخشید ای نزن داداش غلط کردم (با گریه و اروم )
شوگا رفت سمتش ا
شوگا: ات هی بیدار شو ات اون خواببه بیدار شو ات
کوک: ات یکم اب از رو پاتختی برداشت انگشتاشا خیس کرد پاشید تو صورت ات
ات یهو بیدار شد با گریه میگفت غاط کردم داداش کوک و شوگا اروم ات را بغل کردن تا اروم شه
ات: داداش نمیزنیم که نه؟
شوگا: نه نمیزنم
ات: کوک میزنیم؟
کوک: نه قربونت شم
این خواهر و برادر از هیچ چیز خبر نداشته که یهو صدای عطسه ی یکی از پشت در اتاق ات اومد هر سه یهو برگشتن سمت در بادیدن شخص جلوشون شاخ در اوردن و سریع از هم جدا شدن
........... گفت: پس شما خواهر برادرید
کوک: ببین....... یه هیچ کس نگو لطفا
......... گفت: نمیگم اما جرا فامیلاتون فرق داره
شوگا،: داستان را گفت ببین..... به هیچ کس نمیگیا
....... گفت: باشه بابا
پس شب بخیر بای 😈
شوگا: ای خداااااااا
کوک:........ ااات
ات: خوابیده بچه
کوک و شوگا: اروم خندیدن و رفتن بیرون
فردااا
اون شخص کی بود؟؟
نفر اولی که درست بگه دو تا پارت میذارم 💜
۱۵.۱k
۲۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.