پشیمانی(part 7)
اون شخص کسی نیست جز..... نمگیم
فردا
با صدای داد جین همه مث جن دیده اومدن پیش جین همه با صورت های خوابالو و خشای پف کرده اومد پیش جین داد زد
جین: کدوماتون دسته ی ماخیتابه را کندید (داد)
همه:......
جین: ات کجایییبب
ات هم با سرعت اومد پایین موهاش به هم ریخته بود چشاش بسته داشت نق نق میکرد
جین: ات کی ماهیتابه ی منا شکونده دستشا
ات: نمی دونم (با صدای خوابالو )
جین: اینجا دوربین داره ها (مث بچگی ما میگن اینجا دوربین دار هاتا 😂😂😂)
ات: غلط کردم من شکوندم با جیمین داشتیم پنکیک درست میکردیم ماهیتابه افتاد زمین (سریع )
جیمین: اب دهنش را قورت داد
جین: جیمینننننننننن و اتتتتتتت میکشمتون
جیمین و ات بدو جین بدو جین با یه دمپایی ابری افتاده دنبال جیمن و ات
ات: به خدااا غلط کردیم یدونه بهتر میگیریم
جین: بیاید اینحا میخوام بغاتون کنم
جیمین: هیونگ من برات یدونه دیگه میخرم
ات: اره چهار تا میخریم خوبه ـ
جین: هوممم نه حالا که دارید میخرید سرویس قابلمه ام را بخرید
جیمین و ات: هییی چشم
جین: افرین
اعضا هم در حال جر خوردن از خنده
جین: و شما ها باید بگید کی لیوان منا شکونده
همه به جز ات و جیمین سریع رفتن تو اتاق
جین: چیکار داشتید میکردید با لیوانم
کوک: هیونگ ببین ما داشتیم لیوانتا برای هم پرت میکردیم که خورد به گلدون نتمجون هیونگ شکست برات میخرم یدونه دیگه باشه
جین -: بخشیدمتون بیاد صبحانه
و صبحانشونا خوردن ات و جیمین رفتن برای خرید کردن برای جین به سمت پاساژ حرکت کردند و یهسرویس قابلمه مشکی برای جین خریدن گفتن بزار براش کفگیر هم بخرن یکم هم کفگیر اینا خریدن و جین را سوپرایز کردن
بقیه هم به جز ات و جیمین رفتن برای خریدن لیوان رفتن و گرون ترین لیوان را خریدن که روش با طلا و الماس کار شده بود
و جین همه را بغل کرد و براشون کیمچی و موچی و. کیک و بابل تی درست کرد و تا عصر داشتن میخوردن
که گوشی نامحون زنگ خورد پی دی نیم بود یا خدااا
نامحون: سلام... چشم. باشه. 26اگوست... خب. چششم
همه: چی شد؟؟؟
نامجون: یه کنسرت داریم 26اگوست هست پ گفتن برای دنس جدید باید بریم شرکت
همگی به سمت شرکت رفتن و یه دنس سختژ بود که ات نمی توانست یاد بگیره و مجبور شد تا ساعت 4صبح تمیرین کنه همه رفتن خونه اما ات مونده بود داشت هی تمرین میکرد انقدر تمرین کرده بود که پاهاش درد گرفته بودن
ات پاش پیچ خورد نشست روی زمین تا خوب شه پاش اما انقدر خسته بود خوابش برد ساعتی که ات. خوابش برد 5صبح بود روی زمین سر خوابید ات یه شلوارک داشت و با یه بلیز کوتاه خوابید
فردا صبح
.....
فردا
با صدای داد جین همه مث جن دیده اومدن پیش جین همه با صورت های خوابالو و خشای پف کرده اومد پیش جین داد زد
جین: کدوماتون دسته ی ماخیتابه را کندید (داد)
همه:......
جین: ات کجایییبب
ات هم با سرعت اومد پایین موهاش به هم ریخته بود چشاش بسته داشت نق نق میکرد
جین: ات کی ماهیتابه ی منا شکونده دستشا
ات: نمی دونم (با صدای خوابالو )
جین: اینجا دوربین داره ها (مث بچگی ما میگن اینجا دوربین دار هاتا 😂😂😂)
ات: غلط کردم من شکوندم با جیمین داشتیم پنکیک درست میکردیم ماهیتابه افتاد زمین (سریع )
جیمین: اب دهنش را قورت داد
جین: جیمینننننننننن و اتتتتتتت میکشمتون
جیمین و ات بدو جین بدو جین با یه دمپایی ابری افتاده دنبال جیمن و ات
ات: به خدااا غلط کردیم یدونه بهتر میگیریم
جین: بیاید اینحا میخوام بغاتون کنم
جیمین: هیونگ من برات یدونه دیگه میخرم
ات: اره چهار تا میخریم خوبه ـ
جین: هوممم نه حالا که دارید میخرید سرویس قابلمه ام را بخرید
جیمین و ات: هییی چشم
جین: افرین
اعضا هم در حال جر خوردن از خنده
جین: و شما ها باید بگید کی لیوان منا شکونده
همه به جز ات و جیمین سریع رفتن تو اتاق
جین: چیکار داشتید میکردید با لیوانم
کوک: هیونگ ببین ما داشتیم لیوانتا برای هم پرت میکردیم که خورد به گلدون نتمجون هیونگ شکست برات میخرم یدونه دیگه باشه
جین -: بخشیدمتون بیاد صبحانه
و صبحانشونا خوردن ات و جیمین رفتن برای خرید کردن برای جین به سمت پاساژ حرکت کردند و یهسرویس قابلمه مشکی برای جین خریدن گفتن بزار براش کفگیر هم بخرن یکم هم کفگیر اینا خریدن و جین را سوپرایز کردن
بقیه هم به جز ات و جیمین رفتن برای خریدن لیوان رفتن و گرون ترین لیوان را خریدن که روش با طلا و الماس کار شده بود
و جین همه را بغل کرد و براشون کیمچی و موچی و. کیک و بابل تی درست کرد و تا عصر داشتن میخوردن
که گوشی نامحون زنگ خورد پی دی نیم بود یا خدااا
نامحون: سلام... چشم. باشه. 26اگوست... خب. چششم
همه: چی شد؟؟؟
نامجون: یه کنسرت داریم 26اگوست هست پ گفتن برای دنس جدید باید بریم شرکت
همگی به سمت شرکت رفتن و یه دنس سختژ بود که ات نمی توانست یاد بگیره و مجبور شد تا ساعت 4صبح تمیرین کنه همه رفتن خونه اما ات مونده بود داشت هی تمرین میکرد انقدر تمرین کرده بود که پاهاش درد گرفته بودن
ات پاش پیچ خورد نشست روی زمین تا خوب شه پاش اما انقدر خسته بود خوابش برد ساعتی که ات. خوابش برد 5صبح بود روی زمین سر خوابید ات یه شلوارک داشت و با یه بلیز کوتاه خوابید
فردا صبح
.....
۵.۷k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.