جهنم من با او فصل
جهنم من با او🍷 فصل ۲
# پارت ۲۹
ویو ا.ت : داشتم با فیلیکس دعوا میکردم که یه دفعه کوک زد زیر خنده با اعصبانت نگاش کردم که خندش رو به زور جمع کرد و گف ...
کوک : اهم ... ببخشید
ا.ت : دقیقا چرا خندیدی ؟
کوک : رابطه خواهر برادریتون خیلی خوبه ( خنده ریز )
ا.ت : ( لبخند ) آره ولی خب من تحمل یه حیوون که تو خونه پدرم باشه رو ندارم ( لبخند ضایع )
فیلیکس : با منی دختره الدنگ
ا.ت : آره ( لبخند ضایع )
فیلیکس : باشه بابا که از بیمارستان مرخص شد میرم همونجایی که بودم ( دست به سینه به شدت جدی )
ا.ت : چی ؟ الان جدیی ؟ ( استرس )
فیلیکس : آره کاملا جدی ( سرد و جدی )
ا.ت : فیلیکس ؟
فیلیکس : ....
ا.ت : هوی داداش
فیلیکس : ....
ا.ت : داداش به خدا شوخی بودددد
فیلیکس : ....
ا.ت : داداش غلط کردم نروووو ( گریهههه )
فیلیکس : دستمو ببوس
ا.ت : چیییی ؟
فیلیکس : ببوس نرم
ا.ت : امکان نداره
فیلیکس : پس دیگه هیچ حرفی نداریم دیگه
ا.ت : اذیتم نکن
فیلیکس : اذیتت نمیکنم که تو دستمو ببوس نرم
کوک : ( پاره شد از خنده )
ا.ت : عزیزم ؟ چتهههه ؟ ( حرصی 🔪 )
کوک : ا.ت دستشو ببوس من اینو میشناسم بره بر نمیگرده ( خنده )
ا.ت : نوموخوام
کوک : آخ بچه دوسالهی عزیزم ببوس خلاص شو ( خنده )
ا.ت : کوککککک ( عصبی 🔪 )
کوک : غلط کردم
فیلیکس : ای زن زلیل ( خنده )
کوک : عهههه ( رو به ا.ت ) ا.ت حرف نباشه ( صدای کلفت و جدی )
ا.ت : با منی ؟
کوک : جز تو ا.ت دیگهای هم هست ؟
ا.ت : نه خب امرتون ؟
کوک : دستشو ببوس خلاص
ا.ت : نمیخوام
کوک : ا.ت بار دوم تکرار نمیکنمااا ( جدی )
ا.ت : ب ... باشه ( و بله دست فیلیکس رو بوسید )
فیلیکس : حالا شد بیا بغلم خواهری ( ا.ت رو بغل کرد )
ا.ت : کوک بعدا دارم برات
فلیکس : کوک زن زلیل نیستی حرفمو پس میگیرم
کوک : هه میدونم میدونم ( میزنه به شونه فیلیکس )
ا.ت تو ذهنش : ( نگاه ترسناک ) رسیدیم خونه با ماهیتابه افتادم به جونت میفهمی
کوک تو ذهنش : به گا رفتم ... برای سلامتی همیشگیم صلوات ( نویسنده : نفرستین کوک رو میکشم 🔪 😈 )
بخونین لایک نکنین کامنت نزارین آف میزنم 😶
# پارت ۲۹
ویو ا.ت : داشتم با فیلیکس دعوا میکردم که یه دفعه کوک زد زیر خنده با اعصبانت نگاش کردم که خندش رو به زور جمع کرد و گف ...
کوک : اهم ... ببخشید
ا.ت : دقیقا چرا خندیدی ؟
کوک : رابطه خواهر برادریتون خیلی خوبه ( خنده ریز )
ا.ت : ( لبخند ) آره ولی خب من تحمل یه حیوون که تو خونه پدرم باشه رو ندارم ( لبخند ضایع )
فیلیکس : با منی دختره الدنگ
ا.ت : آره ( لبخند ضایع )
فیلیکس : باشه بابا که از بیمارستان مرخص شد میرم همونجایی که بودم ( دست به سینه به شدت جدی )
ا.ت : چی ؟ الان جدیی ؟ ( استرس )
فیلیکس : آره کاملا جدی ( سرد و جدی )
ا.ت : فیلیکس ؟
فیلیکس : ....
ا.ت : هوی داداش
فیلیکس : ....
ا.ت : داداش به خدا شوخی بودددد
فیلیکس : ....
ا.ت : داداش غلط کردم نروووو ( گریهههه )
فیلیکس : دستمو ببوس
ا.ت : چیییی ؟
فیلیکس : ببوس نرم
ا.ت : امکان نداره
فیلیکس : پس دیگه هیچ حرفی نداریم دیگه
ا.ت : اذیتم نکن
فیلیکس : اذیتت نمیکنم که تو دستمو ببوس نرم
کوک : ( پاره شد از خنده )
ا.ت : عزیزم ؟ چتهههه ؟ ( حرصی 🔪 )
کوک : ا.ت دستشو ببوس من اینو میشناسم بره بر نمیگرده ( خنده )
ا.ت : نوموخوام
کوک : آخ بچه دوسالهی عزیزم ببوس خلاص شو ( خنده )
ا.ت : کوککککک ( عصبی 🔪 )
کوک : غلط کردم
فیلیکس : ای زن زلیل ( خنده )
کوک : عهههه ( رو به ا.ت ) ا.ت حرف نباشه ( صدای کلفت و جدی )
ا.ت : با منی ؟
کوک : جز تو ا.ت دیگهای هم هست ؟
ا.ت : نه خب امرتون ؟
کوک : دستشو ببوس خلاص
ا.ت : نمیخوام
کوک : ا.ت بار دوم تکرار نمیکنمااا ( جدی )
ا.ت : ب ... باشه ( و بله دست فیلیکس رو بوسید )
فیلیکس : حالا شد بیا بغلم خواهری ( ا.ت رو بغل کرد )
ا.ت : کوک بعدا دارم برات
فلیکس : کوک زن زلیل نیستی حرفمو پس میگیرم
کوک : هه میدونم میدونم ( میزنه به شونه فیلیکس )
ا.ت تو ذهنش : ( نگاه ترسناک ) رسیدیم خونه با ماهیتابه افتادم به جونت میفهمی
کوک تو ذهنش : به گا رفتم ... برای سلامتی همیشگیم صلوات ( نویسنده : نفرستین کوک رو میکشم 🔪 😈 )
بخونین لایک نکنین کامنت نزارین آف میزنم 😶
- ۶.۷k
- ۰۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط