آنقدر از تو نوشتم

آنقدَر از تو نوشتم
همه جا پیش همه

قصّه ی شاعری ام
یکسره دیوان تو شد

جگرم خون شده ای کاش
که می فهمیدی

در خودش گم شده بود
آنکه غزل خوان تو شد
👫
دیدگاه ها (۲)

❤ ️❤ ️تمـام آغوشـــم را برایــت باز می کنمقلـ❤ ️ـب مـ...

نذر کردم تا بیایی هر چه دارم مال تو. چشم های خسته و پر انتظا...

ازڪام لبت بوسہ سرابست نگو نہلبهاےتو خود جام شرابست نگو نہیڪ ...

گرما یعنینفس های تودست های توآغوش تو!من به خورشید ایمان ندار...

شاید ....اگر کمی بیشتر می ماندیکمی بیشتر مرا نگاه میکردیمی ف...

هر ذره از وجودم شعر می شودبی تاب خواستن توانتظار و شوق وصال ...

موسیقی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط