p

p.2

صبح فردا وقتی چشمهاتو باز کردی، هنوز خواب‌آلود بودی که بوی عطر خاص کوک پیچیده بود توی اتاق. خمیازه‌ای کشیدی و خودتو توی پتو مچاله کردی. یهو در اتاق باز شد و جونگ‌کوک با یه لبخند شیطون وارد شد.

یه جعبه کوچیک دستش بود و پشتش یه چیزایی قایم کرده بود.

بیداری پرنسسم؟


چشمای نیمه‌بازت برق زد. دستتو دراز کردی سمتش. کوک خندید و جعبه رو توی دستت گذاشت.

آروم بازش کردی... یه گردنبند ظریف با پلاک کوچیک که روش حک شده بود: "My Girl, My Queen".

چشمای خیس از ذوقتو که دید، دستاتو کشید و بوسید.

دوست داشتی؟


با بغض خندیدی:

بیشتر از دوست داشتن!


جونگ‌کوک خم شد و توی گوشت زمزمه کرد:

ولی سورپرایز اصلی تازه شروع شده...


دستتو گرفت و کشون کشون برد سمت آشپزخونه. اونجا یه میز کوچیک چیده شده بود: دوتا شیشه مشروب گرون قیمت، کلی مواد اولیه برای پیتزا، شمع‌های ریز و نور ملایم آشپزخونه.

کوک با ذوق گفت:

امشب فقط من و تو... هیچ تشریفاتی، هیچ کسی... فقط خودمون، مثل دیوونه‌بازیای خودمون.


با چشم‌های گرد شده گفتي:

یعنی... خودمون پیتزا درست کنیم؟

دقیقاً، پرنسسم.


خندیدی. اونم خندید. با آستینای بالا زده و موهای ژولیده، دوتایی افتادین به جون آرد و خمیر. خمیر به صورت همدیگه پرت می‌کردین و کلی می‌خندیدین.

بعدش، با لباس‌های خمیری و دست‌های آردی، کنار هم روی زمین آشپزخونه نشسته بودین. شمع‌ها دور و برتون روشن بودن. مشروب رو باز کردین، لیوان‌ها رو به هم زدین و جونگ‌کوک آروم گفت:

به بهترین دختر دنیا... که مال منه.


تو خندیدی و لیوانتو به لیوانش زدی. همون لحظه، بدون حرف، تو بغلش فرو رفتی... گرمای آغوشش، بوی مشروب، نور شمع، همه چیز اون شب رو تبدیل به یکی از قشنگ‌ترین خاطرات زندگیتون کرد.

و تو پیش خودت زمزمه کردی:

کاش این شب هیچ وقت تموم نشه...
دیدگاه ها (۶)

p.3شیشه‌ی دوم مشروبم تقریباً تموم شده بود. توی آشپزخونه، روی...

P.1 صدای موسیقی بلند بود. نورهای رنگی، فضا رو پر کرده بودن و...

p.1صدای تند تایپ کردن کیبورد، توی اتاق پیچیده بود. جونگ‌کوک،...

P.3 صبح، وقتی چشمای قشنگتو باز کردی، اولش تعجب کردی. تخت خال...

دوست پسر دمدمی مزاج

کیوت ولی خشن پارت ۱۵اونم سرعت ماشینو کم کردو تو رو کشوند رو ...

ادامه پارت قبل با صدای یه سول افکارش پرید و به نگاه زیبایش پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط