p
p.3
شیشهی دوم مشروبم تقریباً تموم شده بود. توی آشپزخونه، روی زمین، کنار هم ولو شده بودین. نور شمعها داشت کمکم ضعیف میشد، ولی خندههای تو هنوز بلند بود.
جونگکوک آروم لیوان رو از دستت گرفت که یه وقت نریزه. بهت نگاه کرد؛ موهات بهم ریخته بود، گونههات گل انداخته بود و چشمای مستت برق میزد.
دارلینگ... (صدات کرد، نرم و آروم) زیادی خوردی دیگه، نه؟
تو لبخند زدی و با لحن کشیده گفتی:
نــــــــــه، من خووووبمممم، ببینممم...
دستی بیتعادل کشیدی سمت صورتش و لپشو کشیدی.
کوک لبخند زد و دستتو گرفت.
پرنسسم، بیا اینجا...
آروم بغلت کرد، سرتو گذاشتی روی سینش. صدای قلبش زیر گوشت ریتم آرومی داشت. جونگکوک انگشتاشو بین موهات میکشید، تو هم هی زیر لب چیزای بیربط میگفتی.
کوکییییی... میدونی من چقدر دوست دارم؟
میدونم عزیزم.
نهههه... نمیفهمییییی... تو ماه منی... ستارهی منی... همه چیممممی...
کوک خندید. پیشونیتو بوسید.
تو هم همهی دنیای منی دارلینگ.
چشمای سنگینت یواش یواش بسته شد. لبخندی روی لبت بود. جونگکوک همونطور که دستشو پشتت میکشید، با صدای خیلی آروم شروع کرد خوندن یه آهنگ ملایم فقط برای تو. آهنگی که فقط مال خودتون بود.
اون شب... وسط بوی پیتزای نیمهسوخته، شمعای خاموششده، بوی مشروب، و گرمای عجیب آغوشش، تو آروم تو خواب فرو رفتی...
و جونگکوک، با لبخندی که فقط تو میتونستی روی صورتش بیاری، زمزمه کرد:
روزت مبارک پرنسسم... همیشه دختر من بمون...
پایان
روزتوننن مبارککککک 🫧
درسته فرداعه ولی خوب ...
ببینم کادو به من نمیدید؟؟
من بهتون کادو دادماااا این فیکههه کادو از طرف من به شما بود حالا کادوی من و بدیددددد
💅
شیشهی دوم مشروبم تقریباً تموم شده بود. توی آشپزخونه، روی زمین، کنار هم ولو شده بودین. نور شمعها داشت کمکم ضعیف میشد، ولی خندههای تو هنوز بلند بود.
جونگکوک آروم لیوان رو از دستت گرفت که یه وقت نریزه. بهت نگاه کرد؛ موهات بهم ریخته بود، گونههات گل انداخته بود و چشمای مستت برق میزد.
دارلینگ... (صدات کرد، نرم و آروم) زیادی خوردی دیگه، نه؟
تو لبخند زدی و با لحن کشیده گفتی:
نــــــــــه، من خووووبمممم، ببینممم...
دستی بیتعادل کشیدی سمت صورتش و لپشو کشیدی.
کوک لبخند زد و دستتو گرفت.
پرنسسم، بیا اینجا...
آروم بغلت کرد، سرتو گذاشتی روی سینش. صدای قلبش زیر گوشت ریتم آرومی داشت. جونگکوک انگشتاشو بین موهات میکشید، تو هم هی زیر لب چیزای بیربط میگفتی.
کوکییییی... میدونی من چقدر دوست دارم؟
میدونم عزیزم.
نهههه... نمیفهمییییی... تو ماه منی... ستارهی منی... همه چیممممی...
کوک خندید. پیشونیتو بوسید.
تو هم همهی دنیای منی دارلینگ.
چشمای سنگینت یواش یواش بسته شد. لبخندی روی لبت بود. جونگکوک همونطور که دستشو پشتت میکشید، با صدای خیلی آروم شروع کرد خوندن یه آهنگ ملایم فقط برای تو. آهنگی که فقط مال خودتون بود.
اون شب... وسط بوی پیتزای نیمهسوخته، شمعای خاموششده، بوی مشروب، و گرمای عجیب آغوشش، تو آروم تو خواب فرو رفتی...
و جونگکوک، با لبخندی که فقط تو میتونستی روی صورتش بیاری، زمزمه کرد:
روزت مبارک پرنسسم... همیشه دختر من بمون...
پایان
روزتوننن مبارککککک 🫧
درسته فرداعه ولی خوب ...
ببینم کادو به من نمیدید؟؟
من بهتون کادو دادماااا این فیکههه کادو از طرف من به شما بود حالا کادوی من و بدیددددد
💅
- ۳۶.۰k
- ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط