شب با تابوت سیاه

شب با تابوت سیاه
نشست توی چشماش
خاموش شد ستاره
افتاد روی خاک ...
سایشم نمیموند
هرگز پشت سرش
غمگین بود و خسته
تنهای تنها................
دیدگاه ها (۱)

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیستطاقت بار فراق این همه ایامم ...

یادش همه جا هست خودش نوش شماای ننگ بر او مرگ بر آغوش شماشمشی...

نگاه کن ، که غم درون دیده امچگونه قطره قطره آبـــ می شودچگون...

دلم دریای آتیشهدارم میسوزم از این تبتوو آغوشه یکی دیگه چرا ت...

پارت ۱۶۲

دوست پسر دمدمی مزاج

قهوه تلخپارت ۲۵چند دقیقه ای در سکوت گذشت که کشتی ایستاد. به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط