🦋
🦋
#خدا_میبیند ...
#مسئولین_بخوانند ...
.
رئیس ستاد لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود.
عملیات والفجر هشت فاو ، بچه های مازندران برای ساخت سنگر نیاز به الوار چوب داشتند.با قایق چوب ها را به حاشیه اروند می آوردند و به فاو انتقال میدادند.اما حاشیه ی اروند وقتی آب جزر و مد میشد باتلاقی درست میشد که کار انتقال چوب ها را با مشکل روبرو میکرد.
.
▫️یک روز حسینعلی با وجود اینکه که خود در جبهه مسئول هم بود به همراه نیروهایش شروع به انتقال این چوب ها کردند.تا زانو و کمر در گل و لای فرو میرفتند.دقایقی گذشت ، معاونش دید بچه ها یکی یکی بخاطر آن شرایط سخت از زیر کار شانه خالی کردند اما حسینعلی انگار نه انگار همچنان مشغول انتقال چوب هاست.میگفت : وقتی این شرایط و دیدم زبان به گلایه باز کردم و گفتم حاجی چه وضعشه همه رفتن که ، فقط من و شما موندیم ...با همون سر و وضع گلی و خستگی و عرقی که میریخت: لبخندی زد و گفت : خدا میبینه برادر ...ما مسئولیم.نباید شونه خالی کنیم.تو هم نگران نباش.تمام این لحظات تو دوربین خدا در حال ضبطِ....
#قاسم_بن_الحسن #شهدا۰۱۲۰
╭🦋
╰┈➤ @shohada0120
#خدا_میبیند ...
#مسئولین_بخوانند ...
.
رئیس ستاد لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود.
عملیات والفجر هشت فاو ، بچه های مازندران برای ساخت سنگر نیاز به الوار چوب داشتند.با قایق چوب ها را به حاشیه اروند می آوردند و به فاو انتقال میدادند.اما حاشیه ی اروند وقتی آب جزر و مد میشد باتلاقی درست میشد که کار انتقال چوب ها را با مشکل روبرو میکرد.
.
▫️یک روز حسینعلی با وجود اینکه که خود در جبهه مسئول هم بود به همراه نیروهایش شروع به انتقال این چوب ها کردند.تا زانو و کمر در گل و لای فرو میرفتند.دقایقی گذشت ، معاونش دید بچه ها یکی یکی بخاطر آن شرایط سخت از زیر کار شانه خالی کردند اما حسینعلی انگار نه انگار همچنان مشغول انتقال چوب هاست.میگفت : وقتی این شرایط و دیدم زبان به گلایه باز کردم و گفتم حاجی چه وضعشه همه رفتن که ، فقط من و شما موندیم ...با همون سر و وضع گلی و خستگی و عرقی که میریخت: لبخندی زد و گفت : خدا میبینه برادر ...ما مسئولیم.نباید شونه خالی کنیم.تو هم نگران نباش.تمام این لحظات تو دوربین خدا در حال ضبطِ....
#قاسم_بن_الحسن #شهدا۰۱۲۰
╭🦋
╰┈➤ @shohada0120
۳۸۴
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.