وسعت درد فقط سهم من است

وسعت درد فقط سهم من است...
باز هم قسمت غم ها شده ام...
دگر آیینه ز من باخبر است...
که اسیر شب یلدا شده ام...
من که بی تاب شقایق بودم...
همدم سردی یخ ها شده ام...
کاش چشمان مرا خاک کنید...
تا نبینم که چه تنها شده ام...

..................................................................................
دیدگاه ها (۱)

تو مرا آزردی...که خودم کوچ کنم از شهرت...تو خیالت راحت میروم...

آدمها هرگز کسانی را که دوست دارند فراموش نمیکنند....فقط عادت...

کاش قلبم درد تنهایی نداشت....چهره ام هرگز پریشانی نداشت...بر...

در آن درگه عشق چه محتاج نشستم...تو هر شام مهتاب به یادت شکست...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

قهوه های جاویدان ☕ قسمت ۹ از آخرین باری که با او دعوا کرده ب...

مرگ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط