در کُدامیـن "کوچه ی مهتـاب" تنـها مانده ام!؟
در کُدامیـن "کوچهی مهتـاب" تنـها ماندهام!؟
بیتــکاپو ... در بهــــارِ آرزو، جــــا ماندهام!؟
در نــگاهِ بیکـــرانِ آبـیاَت، بر بــالِ عشـــق،
تا کجـای نیمهشـب، درگیــرِ رؤیـــا ماندهام!؟
یک نســیمِ بیریـــا از "کوچــهباغِ " انتــظار،
پس چرا با ماهِ شبْ بییار وُ شیدا ماندهام!؟
گفته بـودی: که همیشـه با منی؛ جـادویِ ماه!
تا کـجا بـا "یـادِ" تو از "زنـدگی" وا ماندهام!؟
در مجـالِ همنشینی بـا غــم وُ بـا "مرغِ شب"
بیطلــوعِ رویِ تـــو در قَـعرِ دریـــا ماندهام!؟
در هــوایِ بارشِ سـیلِ جـدایی از دو چشــم،
پس چرا بیخاطره، مجنـونِ لیــلا ماندهام؟!
در چه "حالی" بیشکیبِ دیدَنَت، دل، بیقرار
با چه دردی، شـاهدِ نِفـرینِ شـبها ماندهام!
"چلچراغِ" دیـدهای! در "پــرتوِ" نــابِ "سحر"
پس چرا من، با دو چشمِ کور، بینا ماندهام!؟
بیتــکاپو ... در بهــــارِ آرزو، جــــا ماندهام!؟
در نــگاهِ بیکـــرانِ آبـیاَت، بر بــالِ عشـــق،
تا کجـای نیمهشـب، درگیــرِ رؤیـــا ماندهام!؟
یک نســیمِ بیریـــا از "کوچــهباغِ " انتــظار،
پس چرا با ماهِ شبْ بییار وُ شیدا ماندهام!؟
گفته بـودی: که همیشـه با منی؛ جـادویِ ماه!
تا کـجا بـا "یـادِ" تو از "زنـدگی" وا ماندهام!؟
در مجـالِ همنشینی بـا غــم وُ بـا "مرغِ شب"
بیطلــوعِ رویِ تـــو در قَـعرِ دریـــا ماندهام!؟
در هــوایِ بارشِ سـیلِ جـدایی از دو چشــم،
پس چرا بیخاطره، مجنـونِ لیــلا ماندهام؟!
در چه "حالی" بیشکیبِ دیدَنَت، دل، بیقرار
با چه دردی، شـاهدِ نِفـرینِ شـبها ماندهام!
"چلچراغِ" دیـدهای! در "پــرتوِ" نــابِ "سحر"
پس چرا من، با دو چشمِ کور، بینا ماندهام!؟
۶.۵k
۲۱ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.