بیتو شاید باز چشمی تر کنم

بی‌تو شاید: باز "چشمی" تَر کنم
یا؛ کـه شـعرِ "مولوی" از بَـر کنم
شاید: از "ژرفایِ" غمگینِ "غـزل"
"شِـکوه‌یِ" بی‌هَمنَوایی، سر کنم
بی‌تـو شاید: در "پنـــاهِ" آسِـمان،
"هِجرَتَت" را، از دلـم "بـاور" کنم
شاید: از پَستویِ خشـمی مُلتَهِب،
"تیغه‌یِ" عشقِ تو را "خنجر" کنم
یا؛ که شاید: دَخمه‌ای پیـدا شَوَد،
خاکِ سردش را به تَن، بستر کنم
شاید: از باران‌ترینْ "رگبـارِ" اَبــر،
جامـه‌ای "نیلوفـرین" در بَـر کنم
از هجومِ بُغـضِ سرکش، در گِلو،
کِشـتیِ "مِهــرِ" تـو را "لَنـگَر" کُنَم
رفتـه‌ای؛ دور از "نــگاهِ" پنــجره،
شاید: این "غمنامه" را دفتـر کنم
دیدگاه ها (۷)

لحظه‌ای جامِ لبَت را به‌لبانَم بِسپاریا، بیا و قَدَمی بَر "د...

در کُدامیـن "کوچه‌ی مهتـاب" تنـها مانده‌ام!؟بی‌تــکاپو ... د...

"تو" شدی "میوه‌ی" ممنوعِ بهشتکه دلم نقش "تو" بر دیده سرشت"تو...

مرا ببخش اگر "گیسوانم" به دست "بـاد" افتاد"قــــرارِ" هرگز ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط