part7
part7
جونگکوک : باشه ( خنده )
جیمین : راستی دکتر. چیکار میکردی اتفاقی واسه ات افتاده
ات : خب راستش نه .... من خب حاملم
جیمین : جدی یعنی دارم دایی میشم وای خدایی
ات : آره
جیمین : عررررر ات رو بغل میکنه
ات : وای خفم کردی
جیمین: ببخشید
جونگکوک: خب بریم ناهار بخوریم
جیمین و ات: بریم
بعد ناهار
جیمین: خب دیگه دستتون درد نکنه من برم
ات : خواهش میکنم
جونگکوک: خدافظ
ات : بای بای
جیمین خدافظ آها راستی جونگکوک بیا شمارم شاید بدردت خورد
جونگکوک : باشع مرسی
بعد رفتن جیمین
جونگکوک : ات من باید برم شرکت
ات : میشه منم ببری تولوخدا( قیافش کیوت میکنه )
جونگکوک :باشه ولی زود حاضر شو
ات : باشع جونگکوکیییی و لبای جونگکوکو میبوسه و میره حاضر شه
جونگکوک ویو
رفتم اتاق کت و شلوار پوشیدم و ساعت و عطرمو زدم و رفتم پایین
ات ویو
رفتم بالا و یه لباس لش پوشیدم با کتونی سفید و یه سایه ی ملایم زدم و تینت لبم رو هم زدم و رفتم پایین پیش جونگکوک و دستش رو گرفتم
ات : بریم
جونگکوک : باشه عشقم بریم ( عوق 🦥)
ات : لبخند
رفتیم و سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
تو ماشین
ات :جانگکوکا
جونگکوک : جونم
ات : شغلت چیه
جونگکوک :خب راستش من مافیام
ات : ات وای چه خفن همیشه دوست داشتم یه دوسپسر مافیا داشته باشم
جونگکوک : جدی مگه بابات مافیا نبوده (خنده )
ات :چرا بوده ولی دوسپسر مافیا یه چی دیگس
جونگکوک : آها( خنده )
ات : هوم
( راننده ی ماشین رو با @ این نشون میدم )
@قربان رسیدیم
جونگکوک : هوم ات بیا بریم
ات : باش
از زبان ات
اومدم پایین و وارد شرکت جونگکوک شدم خیلی گنده بود ولی همه یه جوری نگاه میکردن بم و منم خجالت میکشیدیم
جونگکوک : به چی زل زدین برین سر کارتون ( داد )
ات : جانگکوکا آروم
جونگکوک : خوشم نمیاد بخوان به ماهم نگاه کنن
ات :یااا ( آروم ) با خنده
رسیدیم به یه اتاق که بنظر میومد اتاق جونگکوک و جونگکوک در اتاق رو باز کرد و رفتیم تو اتاق
جونگکوک : خب اته هر کار خواستی بکن ولی بی سروصدا
ات : باشع عشقم
جونگکوک آروم لبای ات رو میبوسه خوشگلم منشی شرکت خیلی هرزس زیاد بش اهمیت نده باشع خوشگلم ؟
ات : باشع عشقم
و جونگکوک رو بغل میکنه
ات : دوست دارم
جونگکوک: من بیشتر
و جونگکوک میره به کاراش برسه و اتم با گوشیش ور میره
تق تق ( مثلا صدای در 🐄)
جونگکوک : بیا تو
منشی : آقای جئون قهوتون رو آوردم ( به ات چشم غره میره
جونگکوک : بزار رو میز بعد گمشو بیرون
منشی : چشم آقای جئون ولی این هرزه کیه
جونگکوک : هرزه خودتی درمورد دوست دختر من درست حرف بزن ( داد 🦙)
شرط پارت بعد
لایک : ۲۰
کامنت : ۲۰
جونگکوک : باشه ( خنده )
جیمین : راستی دکتر. چیکار میکردی اتفاقی واسه ات افتاده
ات : خب راستش نه .... من خب حاملم
جیمین : جدی یعنی دارم دایی میشم وای خدایی
ات : آره
جیمین : عررررر ات رو بغل میکنه
ات : وای خفم کردی
جیمین: ببخشید
جونگکوک: خب بریم ناهار بخوریم
جیمین و ات: بریم
بعد ناهار
جیمین: خب دیگه دستتون درد نکنه من برم
ات : خواهش میکنم
جونگکوک: خدافظ
ات : بای بای
جیمین خدافظ آها راستی جونگکوک بیا شمارم شاید بدردت خورد
جونگکوک : باشع مرسی
بعد رفتن جیمین
جونگکوک : ات من باید برم شرکت
ات : میشه منم ببری تولوخدا( قیافش کیوت میکنه )
جونگکوک :باشه ولی زود حاضر شو
ات : باشع جونگکوکیییی و لبای جونگکوکو میبوسه و میره حاضر شه
جونگکوک ویو
رفتم اتاق کت و شلوار پوشیدم و ساعت و عطرمو زدم و رفتم پایین
ات ویو
رفتم بالا و یه لباس لش پوشیدم با کتونی سفید و یه سایه ی ملایم زدم و تینت لبم رو هم زدم و رفتم پایین پیش جونگکوک و دستش رو گرفتم
ات : بریم
جونگکوک : باشه عشقم بریم ( عوق 🦥)
ات : لبخند
رفتیم و سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
تو ماشین
ات :جانگکوکا
جونگکوک : جونم
ات : شغلت چیه
جونگکوک :خب راستش من مافیام
ات : ات وای چه خفن همیشه دوست داشتم یه دوسپسر مافیا داشته باشم
جونگکوک : جدی مگه بابات مافیا نبوده (خنده )
ات :چرا بوده ولی دوسپسر مافیا یه چی دیگس
جونگکوک : آها( خنده )
ات : هوم
( راننده ی ماشین رو با @ این نشون میدم )
@قربان رسیدیم
جونگکوک : هوم ات بیا بریم
ات : باش
از زبان ات
اومدم پایین و وارد شرکت جونگکوک شدم خیلی گنده بود ولی همه یه جوری نگاه میکردن بم و منم خجالت میکشیدیم
جونگکوک : به چی زل زدین برین سر کارتون ( داد )
ات : جانگکوکا آروم
جونگکوک : خوشم نمیاد بخوان به ماهم نگاه کنن
ات :یااا ( آروم ) با خنده
رسیدیم به یه اتاق که بنظر میومد اتاق جونگکوک و جونگکوک در اتاق رو باز کرد و رفتیم تو اتاق
جونگکوک : خب اته هر کار خواستی بکن ولی بی سروصدا
ات : باشع عشقم
جونگکوک آروم لبای ات رو میبوسه خوشگلم منشی شرکت خیلی هرزس زیاد بش اهمیت نده باشع خوشگلم ؟
ات : باشع عشقم
و جونگکوک رو بغل میکنه
ات : دوست دارم
جونگکوک: من بیشتر
و جونگکوک میره به کاراش برسه و اتم با گوشیش ور میره
تق تق ( مثلا صدای در 🐄)
جونگکوک : بیا تو
منشی : آقای جئون قهوتون رو آوردم ( به ات چشم غره میره
جونگکوک : بزار رو میز بعد گمشو بیرون
منشی : چشم آقای جئون ولی این هرزه کیه
جونگکوک : هرزه خودتی درمورد دوست دختر من درست حرف بزن ( داد 🦙)
شرط پارت بعد
لایک : ۲۰
کامنت : ۲۰
۲۲.۵k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.