p43
#p43
(یونگی)
امشب خیلی با بقیه شب ها فرق داره
کلافه دستی تو موهام کشیدم و به سمت جنگل قدم برداشتم
شاید نیاز داشتم یکم به گذشتم فکر کنم
شاید نیاز داشتم که الان یه نفر پیشم باشه ولی کی
به خاطر مستیم تلو تلو راه میرفت
خسته شده بودم
کنار یه درخت نشستم که صدای یکی شنیدم از
جام بلند شدم و به طرف صدا رفتم
کم کم که به صدا نزدیک شدم صدا برام اشنا اومد
اون صدای ا/ت بود
وقتی به صدا رسیدم سرم بلند کردم و از پشت
درخت شروع کردم به نگاه کردن
ا/ت بود تو بغل هوسوک خواستم عقب عقب برم که پام روی شاخه رفت که صداش بلند شد
هوسوک:کی اونجاست
سریع از سرجاشون بلند شدن
هالا که دیگه لو رفته بودم به سمتشون قدم
برداشتم
که ا/ت با دیدن دویید اومد سمتم که عصبی
پسش زدم
متعجب دهن باز کرد
+ی...یونگی خوبی
_ت...تو
+من چی
عصبی از لای دندونام داد زدم
_تو بغل اون چیکار میکردی
+چ...چی داری اشتباه میکنی
_من همه چی رو د....یدم فیل...م باز...ی نکن
+تو مستی؟
_نه من مس....ت نیستم(داد)
عصبی سمت هوسوک رفتم و یقشو تو دستم گرفت
و شروع کردم به داد زدن
_براچی بغلش کردی ها
هوسوک:هی تو تو حال خودت نیستی برو اونور
_جواب منو بده عوضی
هوسوک:ا/ت اینو از جلو چشمام دور کن وگرنه بلایی سرش میارم
_جرعت داری به من دست بزن
#p44
(ا/ت)
بحثشون همینطوری ادامه داشت
ترسیده داشتم نگاهشون میکردن که نفهمیدم
چطور اشکام سرازیر شدن هرچی اسمشون صدا میزدم
بهم توجه نمیکردن که یهو هوسوک یونگی رو
حول داد که یونگی با شدت به درخت خورد
و سرجاش سر خورد
بهت زده داشتم به اتفاقات روبروم نگاه میکردم
یونگی سر جاش خشکش زده بود و داشتم به یونگی نگاه میکرد
که سریع به سمت یونگی رفتم
همینجور که اشکام از روی صورتم پس میزد بلند داد زدم
+هوسوکا تو چیکار کردی
هوسوک:م..من
بعد یکم مکث به حرفش ادامه داد
هوسوک:خودت که دیدیدی چیکار کرد
+اون مسته چطور تونستی اینجور رفتار کنی
هوسوک:تو.....
_اخ سرم
با صدای یونگی به طرفش برگشتم
که دستش گذاشته بود رو سرش
+ی...یونگی صدامو میشنوی حالت خوبه
_س..سرم درد میکنه
هوسوک به طرفمون اومد و کنار دستم نشت
هوسوک:هی تو حالت خوبه
+هوسوک خواهش میکنم برو اونور
هوسوک:الان من مقصر شدم
از سر جام بلند شدم و روبهش گفتم
+نه تو مقصر نیستی هیچکس مقصر نیست
منه بدبخت مقصرم
هوسوک:هی ا/ت خواهش میکنم اروم باش
دوباره کنار یونگی نشستم و دستم گذاشتم رو پیشونیش
بدنش به خاطر مستیش داغ بود
از تو استین لباسم یه دستمال دراوردم و روبه هوسوک گرفتم
+با اب دریاچه اینو خیس کن و برام بیارش
دستمال از دستم گرفت و سمت رود خونه برگشت به طرف یونگی برگشتم و دوباره شروع کردم به صدا زدنش
+یونگی صدامو میشنوی
کلافه نق میزدم اخه چش شد یهو انقدر راحت بیهوش شد
_ا/ت
بهت زده بهش نگاه کردم دستش تو دستم گرفتم و فشارش دادم
+خوبی صدام میشنوی
کمکش کردم سرجاش بشینه که دستش روی صورتم گذاشت
و شروع کرد به نوازش کردن گونم متعجب به کاراش نگاه میکردم که دستش انداخت پشت گردنم و منو به خودش نزدیک کرد لبامون مماس همدیگه بودن همینطوری بدون هیچ حرکتی بودیم هیچکاری نمیکرد شاید منتظر بود من ببوسمش پس اجازه هیچ واکنش دیگه ای ندادم
و لبام به لباش چسبوندم که منو بیشتر به خودش فشرد
لایک40+
کامنت150+
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
(یونگی)
امشب خیلی با بقیه شب ها فرق داره
کلافه دستی تو موهام کشیدم و به سمت جنگل قدم برداشتم
شاید نیاز داشتم یکم به گذشتم فکر کنم
شاید نیاز داشتم که الان یه نفر پیشم باشه ولی کی
به خاطر مستیم تلو تلو راه میرفت
خسته شده بودم
کنار یه درخت نشستم که صدای یکی شنیدم از
جام بلند شدم و به طرف صدا رفتم
کم کم که به صدا نزدیک شدم صدا برام اشنا اومد
اون صدای ا/ت بود
وقتی به صدا رسیدم سرم بلند کردم و از پشت
درخت شروع کردم به نگاه کردن
ا/ت بود تو بغل هوسوک خواستم عقب عقب برم که پام روی شاخه رفت که صداش بلند شد
هوسوک:کی اونجاست
سریع از سرجاشون بلند شدن
هالا که دیگه لو رفته بودم به سمتشون قدم
برداشتم
که ا/ت با دیدن دویید اومد سمتم که عصبی
پسش زدم
متعجب دهن باز کرد
+ی...یونگی خوبی
_ت...تو
+من چی
عصبی از لای دندونام داد زدم
_تو بغل اون چیکار میکردی
+چ...چی داری اشتباه میکنی
_من همه چی رو د....یدم فیل...م باز...ی نکن
+تو مستی؟
_نه من مس....ت نیستم(داد)
عصبی سمت هوسوک رفتم و یقشو تو دستم گرفت
و شروع کردم به داد زدن
_براچی بغلش کردی ها
هوسوک:هی تو تو حال خودت نیستی برو اونور
_جواب منو بده عوضی
هوسوک:ا/ت اینو از جلو چشمام دور کن وگرنه بلایی سرش میارم
_جرعت داری به من دست بزن
#p44
(ا/ت)
بحثشون همینطوری ادامه داشت
ترسیده داشتم نگاهشون میکردن که نفهمیدم
چطور اشکام سرازیر شدن هرچی اسمشون صدا میزدم
بهم توجه نمیکردن که یهو هوسوک یونگی رو
حول داد که یونگی با شدت به درخت خورد
و سرجاش سر خورد
بهت زده داشتم به اتفاقات روبروم نگاه میکردم
یونگی سر جاش خشکش زده بود و داشتم به یونگی نگاه میکرد
که سریع به سمت یونگی رفتم
همینجور که اشکام از روی صورتم پس میزد بلند داد زدم
+هوسوکا تو چیکار کردی
هوسوک:م..من
بعد یکم مکث به حرفش ادامه داد
هوسوک:خودت که دیدیدی چیکار کرد
+اون مسته چطور تونستی اینجور رفتار کنی
هوسوک:تو.....
_اخ سرم
با صدای یونگی به طرفش برگشتم
که دستش گذاشته بود رو سرش
+ی...یونگی صدامو میشنوی حالت خوبه
_س..سرم درد میکنه
هوسوک به طرفمون اومد و کنار دستم نشت
هوسوک:هی تو حالت خوبه
+هوسوک خواهش میکنم برو اونور
هوسوک:الان من مقصر شدم
از سر جام بلند شدم و روبهش گفتم
+نه تو مقصر نیستی هیچکس مقصر نیست
منه بدبخت مقصرم
هوسوک:هی ا/ت خواهش میکنم اروم باش
دوباره کنار یونگی نشستم و دستم گذاشتم رو پیشونیش
بدنش به خاطر مستیش داغ بود
از تو استین لباسم یه دستمال دراوردم و روبه هوسوک گرفتم
+با اب دریاچه اینو خیس کن و برام بیارش
دستمال از دستم گرفت و سمت رود خونه برگشت به طرف یونگی برگشتم و دوباره شروع کردم به صدا زدنش
+یونگی صدامو میشنوی
کلافه نق میزدم اخه چش شد یهو انقدر راحت بیهوش شد
_ا/ت
بهت زده بهش نگاه کردم دستش تو دستم گرفتم و فشارش دادم
+خوبی صدام میشنوی
کمکش کردم سرجاش بشینه که دستش روی صورتم گذاشت
و شروع کرد به نوازش کردن گونم متعجب به کاراش نگاه میکردم که دستش انداخت پشت گردنم و منو به خودش نزدیک کرد لبامون مماس همدیگه بودن همینطوری بدون هیچ حرکتی بودیم هیچکاری نمیکرد شاید منتظر بود من ببوسمش پس اجازه هیچ واکنش دیگه ای ندادم
و لبام به لباش چسبوندم که منو بیشتر به خودش فشرد
لایک40+
کامنت150+
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
۱۷.۷k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.