دلنوشته

#دل‌نوشته (۱۵)


ما زخمی‌ترین شاخه‌ی این جنگل خشکیم
تیغ تبری نیست که ما را نشناسد ...!

🌹🌺🌹🌺🌹🌺

هر چه کردم به خودم کردم و وجدان خودم
پسر نوحم و قربانی توفان خودم

تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند
آن‌چنانم که شدم دست به دامان خودم ...!

موی تو ریخته بر شانه تو ، امّا من
شانه ام ریخته بر موی پریشان خودم

از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست
می روم سر بگذارم به بیابان خودم

آسمان سرد و هوا سرد و زمین سردتر است
اخوانم که رسیدم به زمستان خودم

تو گرفتار خودت هستی و آزادی هات
من گرفتار خودم هستم و زندان خودم

شب میلاد من بی کس و کار است ولی
باید امشب بروم شام غریبان خودم ...!

#جذاب #عکس_نوشته #عاشقانه #عکس #هنر #خلاقیت
دیدگاه ها (۴)

#دل‌نوشته(۱۶)دوره‌ی حافظ و سعدی صحبت از زلف تو بودنوبت دوران...

#آخرین‌دل‌نوشتهشرمم کُشد که بی تو نفس می کشم هنوزتا زنده ام ...

#دل نوشته (۱۴)باورت که بهم بریزدمی‌شود "باروت"جهنم می‌کند دل...

دل نوشته (۱۳)بانوی ﺷﻌﺮ ﻣﻦ ...نیستی ﺗﺎ ﺑﺒﻴﻨﻰﭼﻪ ﺷﻮﺭﻯ ﺍﻓﻜﻨﺪﻩ ﺩ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط