پارت
پارت ①
یونا*
تهیونگ"
مادر تهیونگ•
پدر یونا_
ویو یونا
مثل همیشه توی خیابون قدم میزدم که یهو یه ماشین سیاه ایستاد و با یه پارچه سرمو پوشوند
ویو تهیونگ
یه دختری هر روز توی قلمرو من قدم میزنه و روی مخ من میره بهتره بیارمش اینجا بهش بفهمونم
*من کجام کسی صدام رو میشنوه
"هعی دختر چرا داد میزنی
ویو تهیونگ
پارچه رو از سرش برداشتم دیدم همونه همونیکه باباش پدرم رو کشت بهتره ازش انتقام بگیرم
که یهو.......
یونا*
تهیونگ"
مادر تهیونگ•
پدر یونا_
ویو یونا
مثل همیشه توی خیابون قدم میزدم که یهو یه ماشین سیاه ایستاد و با یه پارچه سرمو پوشوند
ویو تهیونگ
یه دختری هر روز توی قلمرو من قدم میزنه و روی مخ من میره بهتره بیارمش اینجا بهش بفهمونم
*من کجام کسی صدام رو میشنوه
"هعی دختر چرا داد میزنی
ویو تهیونگ
پارچه رو از سرش برداشتم دیدم همونه همونیکه باباش پدرم رو کشت بهتره ازش انتقام بگیرم
که یهو.......
- ۱.۵k
- ۲۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط