پارت

پارت ①


یونا*

تهیونگ"

مادر تهیونگ•

پدر یونا_


ویو یونا

مثل همیشه توی خیابون قدم میزدم که یهو یه ماشین سیاه ایستاد و با یه پارچه سرمو پوشوند

ویو تهیونگ

یه دختری هر روز توی قلمرو من قدم میزنه و روی مخ من میره بهتره بیارمش اینجا بهش بفهمونم


*من کجام کسی صدام رو میشنوه


"هعی دختر چرا داد میزنی

ویو تهیونگ

پارچه رو از سرش برداشتم دیدم همونه همونیکه باباش پدرم رو کشت بهتره ازش انتقام بگیرم

که یهو.......
دیدگاه ها (۲)

وایبش🥹💙

5 تایی شدیممممم🎀✨

یکی شدنمون مبارکککککک🎀💖💖💖دارم از خوشحالی میمیرمممممممممم🙂🙂🙂

زور و عشق پارت ۳

چند پارتی جونگکوک🐰عشق

گل وحشی منپارت ۲پدر ات: خفهههه شوووو...دختره ی هرزههه (و یه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط