به یاد نمی آورم چه شد اما..
به یاد نمی آورم چه شد اما..
پروانه ندیده بودم اینقدر دلش بگیرد
که برود از نو برای خودش پیله دست و پا کند....
اصلا طرح زدن فراموشم شده
قاصدک ها از من خجالت میکشند .....
به خدا دلم برایشان تنگ شده اما خجالت می کشند.
از بس بی خبری آورده اند دیگر نمی آیند.
گفتن ندارد.
این روزها
عجیب سر به زیر شده ام.
آب حوض یخ زده.
عکس ماه را ندارم.
خبری هم از غزل نیست.
وای آب حوض....
ماهی ها
آن گه که بهار، مادرانه
آید به نوازش بیابان
وآن گه که ابر، عاشقانه
شوید تن خاک را به باران
یاد تو و آن نوازش تست
در خاطر غم گرفته ی من
ای وای بهار من تو بودی
ای جان به خاک خفته ی من!
پروانه ندیده بودم اینقدر دلش بگیرد
که برود از نو برای خودش پیله دست و پا کند....
اصلا طرح زدن فراموشم شده
قاصدک ها از من خجالت میکشند .....
به خدا دلم برایشان تنگ شده اما خجالت می کشند.
از بس بی خبری آورده اند دیگر نمی آیند.
گفتن ندارد.
این روزها
عجیب سر به زیر شده ام.
آب حوض یخ زده.
عکس ماه را ندارم.
خبری هم از غزل نیست.
وای آب حوض....
ماهی ها
آن گه که بهار، مادرانه
آید به نوازش بیابان
وآن گه که ابر، عاشقانه
شوید تن خاک را به باران
یاد تو و آن نوازش تست
در خاطر غم گرفته ی من
ای وای بهار من تو بودی
ای جان به خاک خفته ی من!
۱.۹k
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.