پارت ۳💫💫✨️✨️
که جونگ کوک میسو رو هول داد اونور و میسو خورد به دیوار. بعد جونک کوگ از کلاس رفت بیرون و یه پسری هم که فک کنم دوستش بود رفت دنبالش.
رفتم پیش میسو تا کمکمش کنم برا همین دستمو بهش دادم ولی اون دستمو پس زد و با داد گفت : همش تقصیر توعهه ازتبدم میاددددد
چند قدم رفتی عقب که یه دستی رو شونه ات حس کردی.یه دختر بود ، اون دختر گفت:نگران نباش اون با همه همینجوره. من ساکورا هستم توهم ات هستی درسته میایم باهم دوست بشیم:)
از زبان ات:
وای خدا تو خیلی نازیی معلومه باهات دوست میشممم
بعد از چند دقیقه زنگ کلاس خرد و تو این مدت تو با ساکورا بیشتر اشنا شده بودی.
وقتی همه نشستن معلم درس رو شروع کرد. یه حس سنگینی نگاه رو خودت داشتی که فهمیدی جونگ کوک هست وقتی فهمید تو متوجه شدی ، سرشو برگردوند و هعی باز سر کلاس اذیتت میکرد.
زنگ تفریح خرد و این دفعه با داد به جونگ کوک گفتی: اهای چرا هعی منو سر کلاس اذیت میکنی؟!
که جونگ کوک دستتو محکم گرفت و به سمت بیرون برد و زدت به یه دیوار که هیچکس اونجا نبود و بهت گفت: اگه یبار دیگه سر من داد بزنی از این مدرسه پرتت میکنم بیرون فهمیدی یا نه من تو این کلاس رئیسم پس هرکاری دلم خواد میکنم !!! بعد هم راشو کشیدو رفت....
رفتم پیش میسو تا کمکمش کنم برا همین دستمو بهش دادم ولی اون دستمو پس زد و با داد گفت : همش تقصیر توعهه ازتبدم میاددددد
چند قدم رفتی عقب که یه دستی رو شونه ات حس کردی.یه دختر بود ، اون دختر گفت:نگران نباش اون با همه همینجوره. من ساکورا هستم توهم ات هستی درسته میایم باهم دوست بشیم:)
از زبان ات:
وای خدا تو خیلی نازیی معلومه باهات دوست میشممم
بعد از چند دقیقه زنگ کلاس خرد و تو این مدت تو با ساکورا بیشتر اشنا شده بودی.
وقتی همه نشستن معلم درس رو شروع کرد. یه حس سنگینی نگاه رو خودت داشتی که فهمیدی جونگ کوک هست وقتی فهمید تو متوجه شدی ، سرشو برگردوند و هعی باز سر کلاس اذیتت میکرد.
زنگ تفریح خرد و این دفعه با داد به جونگ کوک گفتی: اهای چرا هعی منو سر کلاس اذیت میکنی؟!
که جونگ کوک دستتو محکم گرفت و به سمت بیرون برد و زدت به یه دیوار که هیچکس اونجا نبود و بهت گفت: اگه یبار دیگه سر من داد بزنی از این مدرسه پرتت میکنم بیرون فهمیدی یا نه من تو این کلاس رئیسم پس هرکاری دلم خواد میکنم !!! بعد هم راشو کشیدو رفت....
۴.۸k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.