گفتی به من اینکه برو
.
گفتی به من اینکه برو
هر حرفی از تو زور بود
خیلی بهت خوبی رسید
اما که چشمات کور بود
در جهل فعل خواستنم
کشمش نبود انگور بود
دنیای تو پایان نداشت
از این جهانم دور بود
سوزاندیم این سوختن
از اشتعال نور بود
هر با میگفتم چرا
گویا دلت مجبور بود
فردای بعد تو فقط
کام دلم مسرور بود
هر لحظه و هر ساعتش
جشنی به پا و سور بود
با این خداحافظ شدن
متن صدا مغرور بود
برگشت در کارم نبود
این خوش نوا سنتور بود...!!!!
.
.
ترانه از
محمد اکبرجانی
.
🎀🎀🎀
گفتی به من اینکه برو
هر حرفی از تو زور بود
خیلی بهت خوبی رسید
اما که چشمات کور بود
در جهل فعل خواستنم
کشمش نبود انگور بود
دنیای تو پایان نداشت
از این جهانم دور بود
سوزاندیم این سوختن
از اشتعال نور بود
هر با میگفتم چرا
گویا دلت مجبور بود
فردای بعد تو فقط
کام دلم مسرور بود
هر لحظه و هر ساعتش
جشنی به پا و سور بود
با این خداحافظ شدن
متن صدا مغرور بود
برگشت در کارم نبود
این خوش نوا سنتور بود...!!!!
.
.
ترانه از
محمد اکبرجانی
.
🎀🎀🎀
- ۶۰۸
- ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط