تهیونگ اومد نزدیک سرشو گذاشت روی سینم
تهیونگ اومد نزدیک سرشو گذاشت روی سینم
ی پاشو انداخت روم خاستم چیزی بگم که دیدم
نه واقعا خوابه چون میدونستم این عادت رو داره و مریضه و دلیل مریضیشم منمچیزی نگفتم
بوی موهاش>>>>>
دستمو لای موهای فرفریش بردم چون میدونستم
واقعا خوابیده بوسه ای روی موهای فرفریش گذاشتم:)))
گوشیمو خاموش کردم بغلش کردم همون جوری که سرش رو سینم بود خوابم برد
..................................................
ساعت 3 نیم شب با صدای ته بیدار شدم
داشت ناله میکرد تو خواب یکم عرق کرده بود
دستمو گذاشتم رو پیشونیش تب زیادی داشت
نمیدونم ولی یکم ترسیدم چیزیش بشه
اروم سرشو از رو سینم برداشتم رو بالشت گذاشتم
تب سنج رو برداشتم از تو کشو تبشو گرفتم
شت شت شت تبش رو 40 بود
خاستم به دکتر زنگ بزنم
ولی نه تهیونگ هنوز به عنوان ی قاتله
و مشکل پیش میاد نمیشه
خدایااا چیکار کنم یادم اومد مامانم ی سریچیزا بم یاد داده بود
رفتم ی کاسه اب سرد پر کردم ی حوله هم ور داشتم کنار تخت نشستم پتو رو کنار زدم
خوابی بود ک بمب هم میترکید بیدار نمیشد البته عادی بود بخاطر تب بالاش
لباساشو اروم از تنش در اوردم
broooooooo
سیکس پک هااااااشششش غشششش
یجی به خودت بیا اسکل انگار بار اوله دیدی
به خودم اومدم حوله رو یکم خیس کردم ابشو گرفتم گذاشتم رو پیشونیش و روبدنش همین روال شو هی پیش میبردم 20مین گذشت کنار تخت رو زمین نشسته بودم چشمام بار نمیشد
با تب سنج دوباره تب ته رو گرفتم خداروشکرررر
تبش 38 شده بود ولی بازم بالا بود
دستمالو خیس کردم رو پیشونیش گذاشتم
ساعت شده بود 4 صبح شب تهیونگ شد 37:4 تبش نرمال شده بود طبیعتو شکرررر
منو شکر دست خودم درد نکنه اینقد زحمت
وسایل هارو همونجوری ول کردم لباس تهیونگ رو دوباره تنشکردم هی چشمام بسته میشد
ولی خودمو کنترل میکردم
هعیییی درسته به زبون نمیارم دوست دارم تهیونگ ولی از رفتارای احمقانم معلومه:]]]]]
مرسی که لایک نمیکنید واقعا مرسی🗿❤
ی پاشو انداخت روم خاستم چیزی بگم که دیدم
نه واقعا خوابه چون میدونستم این عادت رو داره و مریضه و دلیل مریضیشم منمچیزی نگفتم
بوی موهاش>>>>>
دستمو لای موهای فرفریش بردم چون میدونستم
واقعا خوابیده بوسه ای روی موهای فرفریش گذاشتم:)))
گوشیمو خاموش کردم بغلش کردم همون جوری که سرش رو سینم بود خوابم برد
..................................................
ساعت 3 نیم شب با صدای ته بیدار شدم
داشت ناله میکرد تو خواب یکم عرق کرده بود
دستمو گذاشتم رو پیشونیش تب زیادی داشت
نمیدونم ولی یکم ترسیدم چیزیش بشه
اروم سرشو از رو سینم برداشتم رو بالشت گذاشتم
تب سنج رو برداشتم از تو کشو تبشو گرفتم
شت شت شت تبش رو 40 بود
خاستم به دکتر زنگ بزنم
ولی نه تهیونگ هنوز به عنوان ی قاتله
و مشکل پیش میاد نمیشه
خدایااا چیکار کنم یادم اومد مامانم ی سریچیزا بم یاد داده بود
رفتم ی کاسه اب سرد پر کردم ی حوله هم ور داشتم کنار تخت نشستم پتو رو کنار زدم
خوابی بود ک بمب هم میترکید بیدار نمیشد البته عادی بود بخاطر تب بالاش
لباساشو اروم از تنش در اوردم
broooooooo
سیکس پک هااااااشششش غشششش
یجی به خودت بیا اسکل انگار بار اوله دیدی
به خودم اومدم حوله رو یکم خیس کردم ابشو گرفتم گذاشتم رو پیشونیش و روبدنش همین روال شو هی پیش میبردم 20مین گذشت کنار تخت رو زمین نشسته بودم چشمام بار نمیشد
با تب سنج دوباره تب ته رو گرفتم خداروشکرررر
تبش 38 شده بود ولی بازم بالا بود
دستمالو خیس کردم رو پیشونیش گذاشتم
ساعت شده بود 4 صبح شب تهیونگ شد 37:4 تبش نرمال شده بود طبیعتو شکرررر
منو شکر دست خودم درد نکنه اینقد زحمت
وسایل هارو همونجوری ول کردم لباس تهیونگ رو دوباره تنشکردم هی چشمام بسته میشد
ولی خودمو کنترل میکردم
هعیییی درسته به زبون نمیارم دوست دارم تهیونگ ولی از رفتارای احمقانم معلومه:]]]]]
مرسی که لایک نمیکنید واقعا مرسی🗿❤
۴.۵k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.