Devil or Angel⁵⁵
Devil or Angel⁵⁵
کوک
م: چیشد؟
کوک: لیوان شکست
م: کدوم لیوان؟
کوک: الان برای تو مهم لیوانه
یونا: خوبی ا/ت جون
ا/ت سریع رفت
یونا: چیشد
کوک: نمیدونم
سویون: دایی برو دنبالش
کوک: باشه
رفتم دنبالش
کوک: ا/ت
ا/ت:.....
کوک: به چی فک میکنی؟
ا/ت: جونگکوک
کوک: جانم
ا/ت: کی جدا میشی ازش و اینکه ما بریم با مامانت زندگی کنیم
کوک: دو سه ماه دیگه
ا/ت: برو همین الان ازش جدا شو اگه نشی من میرم
کوک: اروم باش بگو چیشده؟
ا/ت: هیچی برو بیرون میخوام بخوابم در هم قفل کن کسی نیاد
کوک: خب چرا نمیگی چیشده؟
ا/ت: هیچی یکم ترسیدم نمیدونم چرا ولی میخوام بخوابم برو
کوک:نمیخوای غذا بخوری
ا/ت: امادست؟
کوک: اره بیا بریم بخوریم
ا/ت: باشه خیلی گرسنمه
همگی نشسته بودیم
ا/ت: باباجون جونگکوک گفته بود یه کاری براش پیش اومده بود
پ.ک: برام مهم نیست دیگه کاریه که شده
سویون: زندایی میشه منم بیام خونه ی عمو میجون
ا/ت: اگه میخوای بیا ولی لیلی نیست رفته با مامان بزرگ و بابابزرگش سفر
سویون: باشه
یونا: بفرمایید اینم از غذا
م.ک: غذای امروز یونا جون درست کرده
یونا: اینم برای ا/ت جدا درست کردم غذای مورد علاقش
چرا جدا درست کرده؟ نکنه چیزی ریخته باشه
بلند شدم و رفتم
کوک: ا/ت بشین
ا/ت: نمیخوام گرسنم نیست
کوک: یعنی چی؟ تو که صبحونه هم زیاد نخوردی
ا/ت: نمیخوام
کوک: صبر کن چیشده؟
ا/ت: هیچی
کوک: ا/ت
ا/ت: میخوام برم بخوابم
رفتم تو اتاقم
کوک
جانگمی: چیشده جونگکوک؟
کوک: نمیدونم
م.ک:عروسم غذا درست کرده چرا نخورد؟
سویون:گفتم چقدر بدمزست تا یونازشته درسش کرده
یونا: اگه دوست نداری نخور
سویون: نمیخورم میرم پیش زنداییم
دستپخت زندایی جونم خیلی خوشمزه تره
کوک: سویونا بشین
سویون: چرا؟
کوک: میخواد استراحت کنه
سویون:باشه نمیرم
کوک: یونا بیا
یونا: من؟
کوک: اره
یونا: چیشده؟
کوک: تا پایان قرارداد چند ماه مونده؟
یونا: سه ماه چرا؟
کوک:هیچی فقط خواستم بگم یه ماه به قرار داد اضافه کن اگه قبول کنی منو ا/ت بریم یه خونه دیگه
یونا: فقط یه ماه؟
کوک: چند ماه میخوای؟
یونا: هفت ماه
کوک: فک نمیکنی یکم زیاده
یونا: تا وقتی که ا/ت بچش بدنیا بیاد ولی اگه قبول نمیکنی باشه
کوک: باشه باشه قبول میکنم ولی از فردا میریم یه خونه دیگه
یونا: و اینکه هفته ای یه روز هم باید باشه
کوک: اینم باشه
(ویسگونم حذف شده بود تازه دانلودش کردم)
#فیک
#سناریو
کوک
م: چیشد؟
کوک: لیوان شکست
م: کدوم لیوان؟
کوک: الان برای تو مهم لیوانه
یونا: خوبی ا/ت جون
ا/ت سریع رفت
یونا: چیشد
کوک: نمیدونم
سویون: دایی برو دنبالش
کوک: باشه
رفتم دنبالش
کوک: ا/ت
ا/ت:.....
کوک: به چی فک میکنی؟
ا/ت: جونگکوک
کوک: جانم
ا/ت: کی جدا میشی ازش و اینکه ما بریم با مامانت زندگی کنیم
کوک: دو سه ماه دیگه
ا/ت: برو همین الان ازش جدا شو اگه نشی من میرم
کوک: اروم باش بگو چیشده؟
ا/ت: هیچی برو بیرون میخوام بخوابم در هم قفل کن کسی نیاد
کوک: خب چرا نمیگی چیشده؟
ا/ت: هیچی یکم ترسیدم نمیدونم چرا ولی میخوام بخوابم برو
کوک:نمیخوای غذا بخوری
ا/ت: امادست؟
کوک: اره بیا بریم بخوریم
ا/ت: باشه خیلی گرسنمه
همگی نشسته بودیم
ا/ت: باباجون جونگکوک گفته بود یه کاری براش پیش اومده بود
پ.ک: برام مهم نیست دیگه کاریه که شده
سویون: زندایی میشه منم بیام خونه ی عمو میجون
ا/ت: اگه میخوای بیا ولی لیلی نیست رفته با مامان بزرگ و بابابزرگش سفر
سویون: باشه
یونا: بفرمایید اینم از غذا
م.ک: غذای امروز یونا جون درست کرده
یونا: اینم برای ا/ت جدا درست کردم غذای مورد علاقش
چرا جدا درست کرده؟ نکنه چیزی ریخته باشه
بلند شدم و رفتم
کوک: ا/ت بشین
ا/ت: نمیخوام گرسنم نیست
کوک: یعنی چی؟ تو که صبحونه هم زیاد نخوردی
ا/ت: نمیخوام
کوک: صبر کن چیشده؟
ا/ت: هیچی
کوک: ا/ت
ا/ت: میخوام برم بخوابم
رفتم تو اتاقم
کوک
جانگمی: چیشده جونگکوک؟
کوک: نمیدونم
م.ک:عروسم غذا درست کرده چرا نخورد؟
سویون:گفتم چقدر بدمزست تا یونازشته درسش کرده
یونا: اگه دوست نداری نخور
سویون: نمیخورم میرم پیش زنداییم
دستپخت زندایی جونم خیلی خوشمزه تره
کوک: سویونا بشین
سویون: چرا؟
کوک: میخواد استراحت کنه
سویون:باشه نمیرم
کوک: یونا بیا
یونا: من؟
کوک: اره
یونا: چیشده؟
کوک: تا پایان قرارداد چند ماه مونده؟
یونا: سه ماه چرا؟
کوک:هیچی فقط خواستم بگم یه ماه به قرار داد اضافه کن اگه قبول کنی منو ا/ت بریم یه خونه دیگه
یونا: فقط یه ماه؟
کوک: چند ماه میخوای؟
یونا: هفت ماه
کوک: فک نمیکنی یکم زیاده
یونا: تا وقتی که ا/ت بچش بدنیا بیاد ولی اگه قبول نمیکنی باشه
کوک: باشه باشه قبول میکنم ولی از فردا میریم یه خونه دیگه
یونا: و اینکه هفته ای یه روز هم باید باشه
کوک: اینم باشه
(ویسگونم حذف شده بود تازه دانلودش کردم)
#فیک
#سناریو
۴۸.۷k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.