دلتنگت که میشوم چشمانم را میبندم

دلتنگت که میشوم چشمانم را میبندم
صدایت میکنم
صدایم میزنی میدانم...
چهره ات را تصور میکنم
چه عطری هوا را گرفته تو را استشمام میکنم
کنارمی میدانم...
لبهایت را که میبینم لبخند میزنم
غرق در چشمانت میشوم
چشم هایت کلی حرف دارند
سکوت میکنم...
پریشانی موهایت را باد به رُخ میکشد
دستانت را میگیرم
تورا به آغوش میکشم
نَفَسَم عمیق تر میشود...
لیوان پر از آبی در چشمانم جمع میشود
چشمانم را که باز میکنم قطره اشکی صورتم را حس میکند که تنها واقعیت خیال توست...🖤
دیدگاه ها (۲)

رهایم کن از اسارت پاییزرهایم کن از دلتنگیدست هایم را بگیرمرا...

اجازه بده تا دوستت داشته باشمبی اجازه ببوسمتبی پروا در آغوشت...

گاهی بهترین کاری که میشه کرد- نه فکره- نه خیال- نه تعجب- نه ...

حرف‌هایی هستکه باید به تو بگویممثلا بگویم بودنت حواسم را پرت...

کبریت

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط