black flower(p,135)
black flower(p,135)
تهیونگ سرش رو به طرف آلفای کنارش چرخوند و بیشتر تو صندلی فرو رفت.
جونگ کوک نگاه کوتاهی به پسر کنارش انداخت و آب دهنش رو قورت داد.
کیم عوضی....
چرا اینقدر کیوت و کوچولو دیده می شد؟
جونگگوک دلش میخواست محکم بغل تهیونگ رو کنه و فشارش بده.
جونگگوک نفس عمیقی کشید و رایحه ی تهیونگ رو وارد ریه هاش شد.
شیرین و مست کننده...
فرمونای امگای کنارش بی نظیر بود و نمیشد ازشون لذت نبرد.
شاید بارها با تصور تن برهنه ی تهیونگ به اوج رسیده بود اما نباید به همین زودی تحت تاثیر قرار می گرفت...
اون جئون جونگ کوک بود آلفایی که با یه اشاره ی کوچیکش هر امگا و بتا و یا حتی آلفایی رو به راحتی به دست می آورد.
نه!
جونگکوک نمی تونست کنترل خودش رو از دست بده و تسلیم غریضه ی حیوانیش بشه.
جونگ کوک آلفای خوبی بود و با اون متجاوزای آشغال که امگاهای تنها رو طعمه ی خودشون می کردند فرق داشت.
جونگکوک راهنما زد و وارد خیابون شد.
ماشین رو مقابل ساختمون تهیونگ متوقف کرد و به چهره غرق خواب تهیونگ خیره شد.
رسیده بودند و جونگکوک باید بیدارش میکرد اما صورت خوشگل کیم هر چیزی که تو ذهنش بود رو پاک کرد.
موهای نقره ای رنگ خیس تهیونگ با آشفتگی روی پیشونیش ریخته بود و از سرش قطرات کوچیک آب روی صورتش می چکید...
تهیونگ سرش رو به طرف آلفای کنارش چرخوند و بیشتر تو صندلی فرو رفت.
جونگ کوک نگاه کوتاهی به پسر کنارش انداخت و آب دهنش رو قورت داد.
کیم عوضی....
چرا اینقدر کیوت و کوچولو دیده می شد؟
جونگگوک دلش میخواست محکم بغل تهیونگ رو کنه و فشارش بده.
جونگگوک نفس عمیقی کشید و رایحه ی تهیونگ رو وارد ریه هاش شد.
شیرین و مست کننده...
فرمونای امگای کنارش بی نظیر بود و نمیشد ازشون لذت نبرد.
شاید بارها با تصور تن برهنه ی تهیونگ به اوج رسیده بود اما نباید به همین زودی تحت تاثیر قرار می گرفت...
اون جئون جونگ کوک بود آلفایی که با یه اشاره ی کوچیکش هر امگا و بتا و یا حتی آلفایی رو به راحتی به دست می آورد.
نه!
جونگکوک نمی تونست کنترل خودش رو از دست بده و تسلیم غریضه ی حیوانیش بشه.
جونگ کوک آلفای خوبی بود و با اون متجاوزای آشغال که امگاهای تنها رو طعمه ی خودشون می کردند فرق داشت.
جونگکوک راهنما زد و وارد خیابون شد.
ماشین رو مقابل ساختمون تهیونگ متوقف کرد و به چهره غرق خواب تهیونگ خیره شد.
رسیده بودند و جونگکوک باید بیدارش میکرد اما صورت خوشگل کیم هر چیزی که تو ذهنش بود رو پاک کرد.
موهای نقره ای رنگ خیس تهیونگ با آشفتگی روی پیشونیش ریخته بود و از سرش قطرات کوچیک آب روی صورتش می چکید...
- ۸.۰k
- ۲۷ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط