تکپارتی فیک از کوک

تکپارتی فیک از کوک


&از بار اومد بیرون&

&اونقدر مست کرده بود که حتی نمیتونست سرجاش وایسته..&

& کوک با اعضا خداحافظی کرد و سوار ماشین شدو حرکت کرد&

&تو راه ی دختری رو دید که پسرا مزاحمش شده بودن&

&ماشین رو پارک کرد و زود پیاده شد تا دختر رو از چنگ پسرا در بیاره&

&نزدیک تر که شد&

کوک :وات..اون..اون ات نیس؟؟

کوک : درس میبینم ار خودشه

&به سمتشون دویید &

&مشت هایی به صورت پسرای مزاحم زد و بعد با عصبانیت دست ات رو محکم گرفت و به سمت ماشین رفتن..&

&در ماشین رو باز کرد و ات رو داخل ماشین پرت کرد&

&ات متوجه شد که خیلی عصبی شده و اشکاش سرازیر شدن&

&خودش هم سوار ماشین شد..تا خونه هیچ حرفی نزدن..&

&رسیدن..از ماشین پیاده شدن و وارد خونه شدن..به سمت اتاق رفتن&

کوک : زودباش لباسات رو درار

ات : چ..چی..کو ..ک ..من..ببخشید

کوک :نزار حرفمو تکرار کنم..گفتم لباسات رو درار...من قبلا بهت اخطار داده بودم که بدون اجازه ی من اونجاها نرو..بعد تو انقدر هم که مست کردی حتی نمیتونی سرجات وایسی..زودباش لباسات رو درار

کوک : ک ... کوک وایسا همچیو توضیح میدم الان..

&ات رو روی تخت پرت کرد و لباس های خودش رو کند&

کوک :دیگه چیو میخوای توضیح بدی هان؟؟اینکه خوش گذش با اون پسرا بودن رو؟؟

&روی تخت رفت و لباس های ات رو در اورد &

&سینه هاش رو فشار میداد و ات ناله های دردناکی از سر درد میکرد&

&سینه های دختر رو رها کرد و به اسپنک زدن های محکم شروع کرد&

&اونقدر اسپنک زد که ران و باسن ات قرمز شدن..&

&سوراخ ات رو مالید..دیکش رو روی سوراخ دخترک تنظیم کرد و یکدفعه همشو واردش کرد..&

&ناله های دردناک و دلخراش دختر شروع شد&

&ضربه های محکمی میزد&

کوک : نشونت میدم..عاه...گوش ندادن به حرف ددی یعنی چی..بعد دیگه یاد بگیری حرفامو خوب گوش کنی

&ضربه هاش هربار تند تر میشد..و ناله هاشون خونه رو پر کرده بود..&

& بعد مدتی داخل ات خالی شد و روی تخت افتادن&

&بعد مدتی نفس نفس زدن و رفع خستگی..&

کوک : عاهه...واسه ی بار دوم اماده شو که تو حموم کارتو تموم میکنم..
دیدگاه ها (۸)

تکپارتی فیک از کوک " کوک یه مافیا هست که عاشق ات شده ولی ا...

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط