ما عاشقیم و خوشتر از این کار کار نیست ...

ما عاشقیم و خوشتر از این کار، کار نیست یعنی به کارهای دگر اعتبار نیست

دانی بهشت چیست که داریم انتظار؟ جز ماهتاب و باده و آغوش یار نیست

فصل بهار، فصل جنون است و این سه ماه هر کس که مست نیست یقین هوشیار نیست

سنجیده ایم ما، به جز از موی و روی یار حاصل ز رفت و آمد لیل و نهار نیست

خندید صبح بر من و بر انتظار من زین بیشتر ز خوی توام انتظار نیست

دیشب لبش چو غنچه تبسم به من نمود اما چه سود زانکه به یک گل بهار نیست

فرهاد یاد باد که چون داستان او شیرین حکایتی ز کسی یادگار نیست

ناصح مکن حدیث که صبر اختیار کن ما را به عشق یار ز خویش اختیار نیست

برخیز دلبرا که در آغوش هم شویم کان یار یار نیست که اندر کنار نیست

امید شیخ بسته به تسبیح و خرقه است گویا به عفو و لطف تو امیدوار نیست

بر ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار فکری به حال خویش کن این روزگار نیست

بگذر ز صید و این دو سه مه با عماد باش صیاد من بهار که فصل شکار نیست

عماد خراسانی
دیدگاه ها (۲)

‌ دلم وقتی که می گیرد تو می آیی به دیدارمبه من آهسته می گویی...

در شهر، هیچ جا قراری نمانده استجایی برای دیدن یاری نمانده اس...

تازه گردید از نسیم صبحگاهی، جان منشب، مگر بودش گذر بر منزل ج...

گفت دیده ست مرا؛ این که کجا یادش نیستهمه چیزم شده و هیچ مرا ...

گر بنا باشد که بحران را مدیریت کنیمباید اول مغز انسان را مدی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط