مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست

مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست
هفت قرنی است در این مصر فراوانی نیست

به زلیخا بنویسید نیاید بازار
این سفر یوسف این قافله کنعانی نیست

حال این ماهی افتاده به این برکۀ خشک
حال حبسیه‌نویسی است که زندانی نیست

چشم قاجار کسی دید و نلرزید دلش
بشنوید از من بی چشم که کرمانی نیست

با لبی تشنه و... بی بسمل و ... چاقویی کُند
ما که رفتیم ولی رسم مسلمانی نیست

عشق رازیست به اندازه آغوش خدا
عشق آنگونه که میدانم و میدانی نیست
دیدگاه ها (۳)

🎥 روش عجیب شرکت چینی برای تنبیه کارمندان بی‌مسولیت یک شرکتی...

یک روز یکی از دانشجویانم گفت: "من می دونم چرا همیشه غمگین و ...

تاکنون پیش آمده که به فردی هم سن و سال خود نگاه کرده باشید و...

شاهکار قافیه را ملاحظه بفرمایید👇 ☺ کرده ام از دستِ ایـن فرهن...

شد خزان گلشن آشنایی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط