پارت هفتده

پارت هفتده
ات ویو
بعد از اینکه با تهیونگ خدافظی کردم به یونا زنگ‌زدم (دوست ات که با بچگی باهاش بوده یادم نیست داخل فیک بوده یا نه)
ات. سلام یونا جونم خوبی
یونا. سلام مرض سلامو کوفت میدونی چند وقته ازت خبر ندارم ها بیشور
ات. یه نفس بگیر
یونا. کارت رو بگو
ات‌. میای پیشم
یونا. من باهات کاری ندارم
ات. مرض دیگه آدرسو برات میفرستم
یونا. من نم...
ات تلفن رو قطع کرد
ادامه ویو ات
بعد از اینکه به یونا زنگ زدم رفتم آماده شدم و رفتم خرید دوتا بادیگارد که اندازه ناخن کوچیکشون هم نبود باهام اومدن خرید کردم و بعد رفتم خونه رفتم تو آشپزخونه و شروع کردم به آشپزی دوکبوکی،رامن،گیمباپ درست کردم و خوراکی هارو تو ظرف گذاشتم و رفتم حمام
پرش به موقعی که یونا اومد
ات. سلام
یونا. سلام(سرد)
ات. اینطور نکن بیا تمام ماجرا رو تعریف کنم
یونا. بگو
ات. بشین
یونا.راحتم
ات. بشین دیگه تا من برم هات چاکلت برات بیاروم
یونا. باش
ات رفت و اومد
ات. تمام ماجرا رو تعریف کرد
یونا..........
شدیم ۴۲۵شدیم میزارم
مرسی که حمایتم کردید
دیروز حالم زیاد خوب نبود
دیدگاه ها (۱۷)

پارت هیجده یونا. چه زندگی ات. اوهوم یونا. تهیونگ رو دوست دار...

پارت نوزدهیونا. من من دوست ندارمجین. چی یونا. من دوست ندارم ...

ات. خب حالا که فهمیدی برو بیرون تهیونگ . ات اون مادرتهات. ما...

خدمتکار. ارباب مهمون دارید تهیونگ. کیه خدمتکار. نمیدونم گفتن...

چرا من پارت ۲جونکوک: باشه الان میام چاگیاات؛ ممنونویو ات: رف...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط