پارت:۲
پارت:۲
رمان:غرور،عشق
کلاس تموم شد
استاد:بچه ها انتخاب کردید کجا برید
بچه ها گفتن بله
استاد:اول اسیه و دوروک بگن
دوروک:استاد ما میریم بالای برج ساعت همیشه ارتفاع رو دوست داشتم
استاد :اسیه توهم دوستداری
اسیه ب زور (اره)
و همه انتخاب کردن کجابرن
و اسیه و دوروک رفتن برج ساعت
اسیه:دوروک واقعا باید بریم بالاش
دوروک:آره نکنه میترسی
اسیه:بنظرت بلند نیست
دوروک:حدس میزدم برای همین گفتم بیان
آتش نشان که از نردبون استفاده کنن🤭
اسیه:چی
دوروک:برو بالا
رفتن بالا
اسیه:وای الان میوفتم
دوروک: من اینجام نترس
اسیه ازترس خواست بدوروک نزدیک شه پاش پیچ خورد و دوروک گرفتش
پارت بعدی۲۰تا لایک بخوره
رمان:غرور،عشق
کلاس تموم شد
استاد:بچه ها انتخاب کردید کجا برید
بچه ها گفتن بله
استاد:اول اسیه و دوروک بگن
دوروک:استاد ما میریم بالای برج ساعت همیشه ارتفاع رو دوست داشتم
استاد :اسیه توهم دوستداری
اسیه ب زور (اره)
و همه انتخاب کردن کجابرن
و اسیه و دوروک رفتن برج ساعت
اسیه:دوروک واقعا باید بریم بالاش
دوروک:آره نکنه میترسی
اسیه:بنظرت بلند نیست
دوروک:حدس میزدم برای همین گفتم بیان
آتش نشان که از نردبون استفاده کنن🤭
اسیه:چی
دوروک:برو بالا
رفتن بالا
اسیه:وای الان میوفتم
دوروک: من اینجام نترس
اسیه ازترس خواست بدوروک نزدیک شه پاش پیچ خورد و دوروک گرفتش
پارت بعدی۲۰تا لایک بخوره
۵.۸k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.