نه

نه . . . . !
کاری به کار عشق ندارم . . . . !
من هیچ‌چیز و هیچ‌کسی را دیگر ,
دراین زمانه دوست ندارم . . . .

انگار . . . .
این روزگار چشم ندارد من و تو را ,
یک‌روز خوشحال و بی‌ملال ببیند . . . .
زیرا هرچیز و هرکسی را ,
که دوست‌تر بداری . . . .
حتی اگرکه یک‌نخ سیگار ,
یا زهرمار باشد ,
از تو دریغ می‌کند . . . .

پس من‌ با همه وجودم ,
خودم را زدم به مـردن . . . .
تا روزگار ,
دیگر کاری‌به‌کار من نداشته‌باشد . . . .

این شعر تازه را هم ناگفته می‌گذارم ,
تا روزگار بو نبرد . . . .
گفتم که کاری به کار عشق ندارم . . . .!
دیدگاه ها (۴)

هی آدمها . . . .باور کنید میخواهم از شما دورترین بمانم . . ....

در سکوت، صدایی لاغر، مثلِ ران های مرگ.... بر تختی از بیمار...

متولد چه ماهی هستی ؟ بخون ببین سال 94 چه اتفاقی برات میفته.....

دارم رد پاهامو پاک میکنم ،که این بغضتو از سرت واکنی . . . .م...

سر زمین باشکوه نگهبان آتش پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط