در سکوت صدایی لاغر
در سکوت، صدایی لاغر،
مثلِ ران های مرگ....
بر تختی از بیمارستان هزارتخته,
از میان موج ها، سخت تو را تشخیص دادم....
گم بودی،
گم و مردی در من،
پخش شده بود بر موج ها,
تا به گوش ات برسد صدایش....
می شود شانس با من باشد و
دستت به رادیو شک کند....
یا بسته بماند دهان صدا,
تا بی صدا در سکوت غرق شوم....
مثلِ ران های مرگ....
بر تختی از بیمارستان هزارتخته,
از میان موج ها، سخت تو را تشخیص دادم....
گم بودی،
گم و مردی در من،
پخش شده بود بر موج ها,
تا به گوش ات برسد صدایش....
می شود شانس با من باشد و
دستت به رادیو شک کند....
یا بسته بماند دهان صدا,
تا بی صدا در سکوت غرق شوم....
- ۵۳۲
- ۲۵ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط