عشقی ز زیبا و درخشان

عشقی ز زیبا و درخشان
فصل دوم پارت اول
از زبان نویسنده
ساعت ۲ظهر
سونیک از خواب بیدار میشه به تیلز که هنوز خوابه نگاه میکنه و لبخند میزنه
دستی که گذاشته بود روی پایین شکم تیلز باهاش شکم تیلز رو نوازش کرد(داره بابا میشه خل شده🌚)
بعد سرشو روی پایین شکم تیلز میزاره و دوباره چشاشو میبنده
تیلز بیدار میشه میبینه سونیک سرشو روی پایین شکمش گذاشته
تیلز سرخ شد
سونیک چشاشو باز کرد و به تیلز نگاه کرد
سونیک:نمیدونم چرا ولی خیلی ذوق دارم که دارم بابا میشم(🌚)
تیلز: من بیشتر استرس دارم
سونیک: منم دارم ولی بیشتر ذوق دارم
سونیک: دلیل استرست چیه؟
تیلز: میترسم که مادر خوبی نشم
سونیک: مطمعن باش که تو بهترین مادر میشی واسه بچمون🥰
سونیک نشست و با دستش شکم تیلز رو ناز کرد
بعد یهو سونیک پایین شکم تیلز رو کوتاه بوسید🌚
تیلز کاملا سرخ میشه
تیلز؛ بس کن داری خجالتم میدی!
سونیک؛ میخوام یکم با بچه ارتباط بگیرم مشکلیه؟
تیلز: نه فقط میگم. کار خجالت اور نکن
سونیک: سعی میکنم باشه
سونیک: میشه بریم دکتر
تیلز: چرا؟
سونیک؛ میخوام بچمو تو سونوگرافی ببینم(🌚ببخشید بنده علاقه به بچه دار شدن داره)
تیلز؛ باشه بیا بریم
سونیک برخاست و دست تیلز رو گرفت و تیلز هم برخاست و باهم رفتن بیرون
۱۰دقیقه بعد رسیدن تو بیمارستان و وقت گرفتن
سونیک و تیلز باهم میشینن رو صندلی دو نفره ی بیمارستان هنوز از استرس دستاشونو محکم گرفتن
تیلز؛ سونیک؟
سونیک:بله؟
تیلز: استرس دارم
سونیک با دستش شکم تیلز رو اروم نوازش میده
سونیک: نگران نباش همه چی قراره خوب پیش بره فقط من و تو و بچمون باشه؟
تیلز؛ باشه
سونیک پیشونی تیلز رو بوسید و هنوز داره شکم تیلز رو نوازش میده
یهو ۱دقیقه بعد نوبت اونا شد
سونیک و تیلز رفتن داخل اتاق دکتر
ادامه دارد.....
نویسنده: چطور شد؟
دیدگاه ها (۵)

عشقی ز زیبا و درخشانفصل دوم پارت دوماز زبان نویسنده سونیک و ...

عشقی ز زیبا و درخشانفصل دوم پارت سوماز زبان نویسندهصبح زود.....

عکس فصل دومم عشقی ز زیبا و درخشان گم نکنی

عشقی ز زیبا و درخشانپارت ۱۰از زبان نویسندهسونیک و تیلز هنوز ...

p10

جیمین فیک زندگی پارت ۵۵#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط