P:¹⁶
P:¹⁶
یونگی: جیهوپ من ... هیچی داشتم فکر میکردم که چطور دیگه یونا به اینجا نیاد
جیهوپ: آره بیشتر فکر کن ... فکر های جدید هم کنار مغز نداشتت کنار بزار تا اون زن از خودت بدتر رو کنترل کنی باشه؟
یونگی: داداش خیلی به من حرف زدی
جیهوپ: از اونجایی که این حرفا برات آب و نون نمیشه گفتم بهت آسون بگیرم ..
یونگی: این تیکه هارو از کجا یود گرفتی؟
جیهوپ: از پرفوسور جانگ هوسوک مشکلیه؟
یونگی: نه فقط اینکه میخوام بدونم چطوری آنقدر سریع جوابم رو میدی؟
جیهوپ: اونم که باید بگم مغزم پیغام میده که برای رو مخ ها چی جواب بدم
یونگی: آها اوکی * شست من گذاشت کنار به فانوس 😕)
جیهوپ: الانم اگر حرف زدنت تموم شد باید برم به بچم و همسرم برسم
یونگی: آها باشه برو ... فقط ... جیهوپ
جیهوپ: هوم؟
یونگی: لطفا اگر یه روزی که اون بچه بدنیا میاد می خوام که از من بد بهش نگی من ...من نمی خوام که از من دلگیر شه و از من دوری کنه اما ... نگران نباش من نمیزارم حتی یونا رو از ۱ متری خودش ببینه ... اون بچه مال منم هست
جیهوپ: چی گفتی ؟ الان گفتی اون بچه توهم هست؟
یونگی: ام جیهوپ میشه بریم داخل اتاقت ؟
جیهوپ: اتاق من و میا مشترکه بریم داخل اتاق کارم
یونگی: اوهوم
جیهوپ: خب بگو ببینم...
یونگی : خب ببین قبل از اینکه تو و میا باهم وارد رابطه بشید من زود تر اونو دیده بودم نه ؟
خب من اول دوست پسرش بودم پس اون بچه مال منم هست
جیهوپ : پس مثلث عشقی به وجود اومده هوم؟ ( مثلث عشقی یعنی دو پسر که عاشق یک دختر هستن )
یونگی : نه من دیگه عاشقش نیستم چون اون الان شوهر داره
جیهوپ : ( سر یونگی رو آورد بالا و لب زد) عیبی نداره ....
یونگی: تو شبیه یکی هستی که وقتی بچه بودم دیدمش ام ...
جیهوپ: م..من .... باید برم پیش میا
یونگی: اما ....
.
.
.
.
.
بنظرتون کی بود ها ؟
برای بعدی باید
۲ لایک
یونگی: جیهوپ من ... هیچی داشتم فکر میکردم که چطور دیگه یونا به اینجا نیاد
جیهوپ: آره بیشتر فکر کن ... فکر های جدید هم کنار مغز نداشتت کنار بزار تا اون زن از خودت بدتر رو کنترل کنی باشه؟
یونگی: داداش خیلی به من حرف زدی
جیهوپ: از اونجایی که این حرفا برات آب و نون نمیشه گفتم بهت آسون بگیرم ..
یونگی: این تیکه هارو از کجا یود گرفتی؟
جیهوپ: از پرفوسور جانگ هوسوک مشکلیه؟
یونگی: نه فقط اینکه میخوام بدونم چطوری آنقدر سریع جوابم رو میدی؟
جیهوپ: اونم که باید بگم مغزم پیغام میده که برای رو مخ ها چی جواب بدم
یونگی: آها اوکی * شست من گذاشت کنار به فانوس 😕)
جیهوپ: الانم اگر حرف زدنت تموم شد باید برم به بچم و همسرم برسم
یونگی: آها باشه برو ... فقط ... جیهوپ
جیهوپ: هوم؟
یونگی: لطفا اگر یه روزی که اون بچه بدنیا میاد می خوام که از من بد بهش نگی من ...من نمی خوام که از من دلگیر شه و از من دوری کنه اما ... نگران نباش من نمیزارم حتی یونا رو از ۱ متری خودش ببینه ... اون بچه مال منم هست
جیهوپ: چی گفتی ؟ الان گفتی اون بچه توهم هست؟
یونگی: ام جیهوپ میشه بریم داخل اتاقت ؟
جیهوپ: اتاق من و میا مشترکه بریم داخل اتاق کارم
یونگی: اوهوم
جیهوپ: خب بگو ببینم...
یونگی : خب ببین قبل از اینکه تو و میا باهم وارد رابطه بشید من زود تر اونو دیده بودم نه ؟
خب من اول دوست پسرش بودم پس اون بچه مال منم هست
جیهوپ : پس مثلث عشقی به وجود اومده هوم؟ ( مثلث عشقی یعنی دو پسر که عاشق یک دختر هستن )
یونگی : نه من دیگه عاشقش نیستم چون اون الان شوهر داره
جیهوپ : ( سر یونگی رو آورد بالا و لب زد) عیبی نداره ....
یونگی: تو شبیه یکی هستی که وقتی بچه بودم دیدمش ام ...
جیهوپ: م..من .... باید برم پیش میا
یونگی: اما ....
.
.
.
.
.
بنظرتون کی بود ها ؟
برای بعدی باید
۲ لایک
۸.۹k
۱۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.